از نظر مادرم گناه من دختر بودنم بود... .
*میری سر کامپیوتر میگه باز رفتی سر کامپوتر؟؟؟
*کامپیوتر خاموشه میاد تو اتاق میگه چه عجب خامووشه!!!
*با گوشی که سیم کارت براش نخریدن چون اعتقاد به این که سیم کارت به درد تو نمیخوره جایی نمیری که ،وقتی بازی میکنی میگه با گوشی چیکار میکنی؟؟؟ کی سیم و بهت داده؟؟؟داری توش چی گوش میدی ؟؟؟ عکس کی توشه؟؟؟
*در اتاق و باز میکنه و میاد تو یهویی هم باز میکنه که همیشه گارد مچ گیری را داشته باشه. میگی دارم لباس عوض میکنم! میگه : لباس عوض میکنی؟ کجا میخوای بری؟؟ چشمم روشن /اصلا حق بیرون رفتن نداااااااااااری که بخوای بهش فکر کنی!
*میری پشت پنجره تا به بیرون نگاه کنی شاید دلت یه کم باز بشه به جای دلت در اتاق دوباره باز میشه و میاد میگه چی کار میکنی ؟و تا کمر خم میشه و تو فاصله ی 100 کیلومتری یک پسر در حال رد شدن و می بینه بهت چشم غره میره و میگه این جا آبرو داریم هااا!!! و تو بدون این که رنگ آسمون هم ببینی میری سرجات.. .
*تلفن زنگ میخوره دوستته ... میده بهت میره اون یکی تلفن و بر میداره و تو همه اش باید با سرفه به دوستت بفهمونی مامانت داره گوش میکنه به مکالماتتون تا بعدش قرار نشه این دوستت رو از لیست دوستان خط بزنی اونم فقط برای این که داره درمورد صغری و کبری که دوس پسرشون و دیدن حرف میزنه!!!!تازه آخرش میگه دفعه بعد رمزی حرف نمیزنی هاااااااااا؟؟؟؟
*داری رمان میخونی میاد میبینه اسم فهیمه رحیمی روشه میگه از این به بعد هر کتابی خواستی بخونی اول میدی من بعد خودت میخونی!!!
*تو خیابون پسره نگاهت میکنه برمیگرده با خشونت جوری که انگار تو 1 کاری کردی، به تو میگه چرا نگات کرد؟؟؟
*داری وسط تابستان آهنگ گوش میدی بهت سر تکون میده میگه همین از درس انداختت!!!
*میخوای بری تولد همکلاسیت بعد از گفتن شغل پدر و مادرش و خواهش و اصرار خودت و دوستت میگه برادرکوچکت هم با خودت می بری!!! کوچیک شبه بچه غولی هستش که تو خبر گذاری بی بی سی کار می کنه!!!
*دور ترین مسیری که میری فاصله ی خونه تا مسیری3 دقیقه اونطرف تر تازه با قدم های آرام و تازه تر این که تا دو دقیقه از مسیر میتونی برگردی و برای مادری که از پنجره به تو خیره است دست تکان بدی!!
چه میییییییییییییییشه کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟