نوشتار اصلی: تاریخچه روانشناسی
روانشناسی از تمام نظامهای علمی موجود قدمت بیشتری دارد. میتوان ریشههای آنرا تا سده چهارم و پنجم پیش از میلاد با دانشمندانی چون افلاطون و ارسطو دنبال نمود. ولی به قول هرمن ابینگهوس، قرن ۱۹، ”روانشناسی پیشینهای دراز اما تاریخچهای کوتاه دارد (شولتز و شولتز، ۱۳۷۲، ص ۱۸). یک فیلسوف تحصیل کرده آلمانی بنام رادولف گوسلنیوس ابداع کننده اصطلاح «روانشناسی» است (۱۹۵۰). معنی ریشه کلمه روانشناسی از کلمه psyche بمعنای "روان در زبان یونانی است. تا حدود اواخر سده نوزدهم، روانشناسی به عنوان شاخهای از علم فلسفه شناخته میشد. و همچنین به عنوان یک کیش در برخی فرهنگها در نظر گرفته میشد که شامل تهاجم افکار و نابودی یگانگی درونی میگردید. در سال ۱۸۷۹ شخصی بنام ویلهلم وندت (که به پدر روانشناسی نیز معروف است) اقدام به تأسیس یک آزمایشگاه در دانشگاه شهر لایپزیک آلمان نمود که تمرکز اصلی آن بروی مطالعات روانشناسی قرار داشت. در سال ۱۸۹۰ ویلیام جیمز درکتاب خود با نام "اصول روانشناسی به بسیاری از پرسشهای مطرح شده در باب بنیادهای روانشناسی که تا سالها بعد توسط روانشناسان مطرح گردیده بودند، پاسخ داد. از دیگر افراد مطرح در این رشته هرمن ابینگواس (پیشتاز تحقیقات حافظه)، دانشمند روسی با نام ایوان پاولف (شخصی که مبتکر فرآیند یادگیری شرطی شدن کلاسیک است) میباشند.
در همین حال، شخصی بنام زیگموند فروید که تحصیل کرده رشته اعصابشناسی بوده و آموزش رسمی در خصوص روانشناسی ندیده بود، روش روان درمانی را ابداع و مورد استفاده قرار داد که بنام تجزیه و تحلیل روحی شناخته میشود. شناخت فروید از ذهن به طور گسترده بر پایه روشهای تفسیری و درونگرایی است. ولی تمرکز خاص آن بروی حل مشکلات روانپریشی و آسیبشناسی روانی قرار دارد. تئوریهای فروید بسیار مشهور گردیدند دلیل این معروفیت احتمالاً به خاطر درگیر بودن آن با موضوعاتی از قبیل جنسیت و سرکوب به عنوان جوانب عمومی توسعه روانشناسی میباشد. در آن زمان، این مسائل به صورت عمده به عنوان موضوعات ممنوعه در نظر گرفته میشدند. و فروید مبدلی فراهم آورد که بتوان راجع به این مسائل به طور باز در مجامع مبادی آداب بحث و گفتگو نمود. اگرچه در روانشناسی امروزی، تئوریهای فروید اساسا مورد توجه نیستند ولی کاربرد خاص او در تبدیل روانشناسی به موضوعی بالینی بسیار تاثیرگذار بود.
به عنوان بخشی از عکسالعمل نسبت به طبیعت فردی و درون نگر روانشناسی و وابستگی انحصاری آن به جمع آوری مجدد تجارب مبهم و دوردست کودکی، مکتب رفتارگرایی بمنزله روش راهنمائی تئوری روانشناسی معروف گردید. روانشناسانی از قبیل جان بی. واتسون، ادوارد تورندیک و بی. اف. اسکینر به عنوان پیشتازان این مکتب بودند. رفتارگرایان اعتقاد داشتند که روانشناسی باید تبدیل به علم رفتارشناسی گردد و نه ذهن. آنها این نظر را که وضعیتهای درون ذهنی مانند اعتقادات، تمایلات یا اهداف را میتوان به صورت علمی مورد تحقیق قرار داد را رد نمودند. در سال (۱۹۱۳) واتسون در نوشتاری با نام «روانشناسی از دیدگاه رفتارگراً اظهار داشت که روانشناسی» رشتهای کاملاً تجربی از علوم طبیعی است، ""اشکال درونگرایی از اجزای لازم این روشها محسوب نمیگردند«و اینکه»رفتارگرایان مرزی بین انسان و حیوان صفتی قائل نیستند."
رفتارگرایی در تمامی سالهای آغازین سده بیستم به عنوان مدل غالب روانشناسی مطرح بود. دلیل عمده این سرآمد بودن خلق و کاربرد موفق (نه حداقل از آنچه بنام تبلیغ) تئوریهای شرطی شدن به عنوان مدلهای علمی رفتار انسان بود. بههرحال، کم کم مشخص شد که علیرغم آنکه رفتارگرایی اکتشافات مهمی صورت داده بود ولی به عنوان یک تئوری راهنمای رفتار انسان نا کارآمد بهنظر میرسید. بازبینی کتاب"رفتار کلامی اثر اسکینر توسط نوام چامسکی (با هدف توضیح فرآیند اکتساب زبان در یک چهار چوب رفتارگرایی) بهعنوان یکی از عوامل اصلی ختم کننده دوران رفتارگرایی بهشمار میآید.
چامسکی اثبات نمود که زبان را نمیتوان بهصورت انحصاری از طریق شرطی شدن آموخت؛ زیرا مردم قادرند جملاتی بی همتا در ساختار و معنا را بیان کنند که بتنهایی از طریق تجارب روزمره زندگی قابل تولید نیستند. این مباحث مؤید آنست که فرآیندهای درونی ذهن که رفتارگرایان آنها را تحت عنوان توهم رد میکردند، واقعاً وجود دارند. به همین شکل، کار آلبرت باندورا نشان داد که کودکان قادرند یادگیری از طریق مشاهدات اجتماعی را بدون تغییر در رفتار علنی بیاموزند و بنابر این بیشتر بروی بازنمائیهای درونی حساب باز نمایند.
روانشناسی بشر دوستانه در سال ۱۹۵۰ بوجود آمد و بهعنوان عکسالعملی نسبت به مثبتگرایان و تحقیقات علمی ذهن بکار خود ادامه داد. تأکید این روانشناسی بر نظریه پدیدار شناختی تجارب انسانی بوده و در جستجوی فهم ابناء بشر و رفتار آنها از طریق انجام تحقیقات کیفی بر آمد. ریشههای تفکرات بشر دوستانه در اگزستانسیالیستها و فلسفه پدیدار شناختی بوده و بسیاری از روانشناسان بشری روش علمی را کاملاً رد نموده و اعتقاد داشتند که سعی در تبدیل تجارب انسان به واحدهای اندازهگیری باعث تخلیه کلیه معانی و ارتباطات او بهعنوان موجودی زنده خواهد گشت.
برخی دیگر از تئوریسینهای این مکتب فکری عبارتند از آبراهام مازلو مبتکر سلسله نیازهای انسانی، کارل راجرز مبتکر درمان مشتری مداری و فیتز پرلز مبتکر و بسط دهنده درمان گشتالت.
ظهور فناوری رایانهای نیز به پیشرفت استعاره عملکرد ذهنی به پردازش اطلاعات کمک نمود. این فناوری بههمراه تحقیقات علمی در زمینه مطالعه ذهن و همچنین اعتقاد به وضعیت داخلی ذهن به پیدایش شناختگرایی بهعنوان مدل برجسته ذهن کمک نمود.
ارتباطات بین مغز و عملکرد دستگاه عصبی نیز متداول گردید. دلیل این رایج شدن قسمتی به آزمایشهای افرادی مانند چارلز شرینگتون و دونالد هب و قسمتی به مطالعات دانشمندان در خصوص جراحت مغزی (همچنین بخش روانشناسی اعصاب شناختگرا را ببینید) برمی گشت. با توسعه فناوریهای اندازهگیری عملکرد مغز، روانشناسی اعصاب و علوم مربوط به اعصاب بخشهای فعال در روانشناسی امروزی گردیدند.
با درگیری علوم دیگر (از جمله فلسفه، دانش رایانه و علوم مربوط به اعصاب) جهت شناخت و فهم ذهن،
چتری از علوم شناختگرا بهعنوان ابزار تمرکز تلاشها در مسیری سازنده تشکیل گردید.
بههرحال، بسیاری از روانشناسان از آنچه بهعنوان مدلهای «مکانیکی» ذهن انسان و طبیعت او مطرح بود، دلخوشی نداشتند. حلقه کامل افراد این دست، میتوان به روانشناسی تبدیل شخصیت و روانشناسی تحلیلی کارل یونگ اشاره نمود که در طلب برگشت روانشناسی به ریشههای روحانی خود بودند. دیگران مانند سرگئی موسکویکی و گرهارد داوین اعتقاد داشتند که رفتار و فکر در ذات خود الزاماً با هم تعامل داشته و در جستجوی قالب گذاری روانشناسی در قالب وسیعتر مطالعات علوم اجتماعی بودند که این علوم نیز در ارتباط مستقیم با مفهوم اجتماعی تجربه و رفتار هستند.
شاخصهای سلامت روان
اخیراً مشکلات سلامت روان بیشتر شده و یا اینکه بشر بیشتر به آن توجه کردهاست
رسیدن به آرامش و اطمینان و دوری از افسردگی و اضطراب از اساسیترین نیازهای سرشتین آدمی و از دیرباز جزو مسائل اساسی بشر بودهاست. همین مسئله موجب شده تا در ادیان و آیینهای کهن بشری، ضمن تشریح علل آرامش روحی و روانی، راهکارهایی برای پاسخ به این نیاز اساسی بشر ارائه شود. از طرف دیگر، بهداشت و سلامت روانی یکی از نیازهای اجتماعی نیز هست؛ چراکه عملکرد مطلوب جامعه مستلزم برخورداری از افرادی است که از نظر سلامت و بهداشت روانی در وضعیت مطلوبی قرار داشته باشند.
ذهن و مغز
نوشتار اصلی: ذهن و مغز
روانشناسی تشریح کننده تلاشهای توصیف کننده هوشیاری، رفتار و تاثیرات متقابل اجتماعی میباشد. منظور ابتدائی روانشناسی تجربی توضیح تجربه و رفتار انسان به همان صورتی که رخ میدهد بود. در حدود بیست سال گذشته روانشناسی به بررسی ارتباط هوشیاری و مغز یا دستگاه عصبی پرداخت. هنوز مشخص نیست اینها به چه صورتهایی با هم در ارتباط هستند: آیا هوشیاری تعیین کننده وضعیت مغز است و یا وضعیت مغز تعیین کننده هوشیاریست و یا اینکه هر دو اینها روشهای خاص خود را دارند؟ احتمالاً برای فهم این ارتباطات میباید ابتدا با تعاریف «هوشیاری» و «وضعیت مغز» آشنا گردید – یا اینکه آیا هوشیاری نوعی «وهم و خیال» پیچیدهاست که هیچ ارتباطی با فرآیندهای عصبی ندارد؟ فهم عملکرد مغز نیز بهصورتی فزاینده در تئوری و تمرین روانشناسی خصوصاً در بخشهایی مانند هوش مصنوعی، روانشناسی شناخت اعصاب و علوم شناختگرای اعصاب داخل شدهاست.
مکاتب فکری
بحث اکثر مکاتب فکری بر سر استفاده از یک مدل خاص بهعنوان تئوری راهنما بود که از طریق آن بتوان کلیه، یا اکثریت رفتارهای انسانی را توضیح داد. محبوبیت این مکاتب در طول زمان کم و زیاد میشدهاست. ممکن است برخی از روانشناسان تصور کنند که پیرو مکتب خاصی بوده و مابقی را رد نمودهاند، اگرچه اکثر افراد هر کدام از این مکاتب را روشی برای فهم ذهن و نه لزوماً تئوریهای انحصاری متقابل در نظر میگیرند.
حوزه و قلمرو روانشناسی
زمینه روانشناسی بسیار گسترده و شامل روشهای متفاوت مطالعه فرآیندهای ذهنی و رفتاری میگردد. در زیر حوزههای اصلی بررسی و تحقیق روانشناسی به آگاهی میرسند. فهرست کامل و جامع عناوین زیر مجموعه و حوزههای علم روانشناسی را میتوانید در فهرست سر فصلهای روانشناسی و فهرست رشتههای علمی روانشناسی پیدا و ملاحظه نمائید.
روشهای تحقیقات
تحقیقات روانشناسی بر طبق استانداردهای روش علمی انجام و هم شامل کیفی کردارشناسی و هم وجوه آمار کمی گردیده تا به تولید و ارزیابی توضیحی فرضیات در ارتباط با پدیدههای روانشناسی بپردازد. در جائیکه تحقیقات اخلاقی و حالت توسعه در یک دامنه فرضی تحقیق مجاز انجام گردد، پژوهش از طریق پروتکلهای آزمایشیدنبال میشوند. تمایل روانشناسی به التقاطی بودن باعث اقتباس دانش علمی از دیگر رشتهها برای کمک به توضیح و درک پدیدههای روانشناسی گردید.
تحقیقات کمی روانشناسی باعث ایجاد طیفی وسیع از روشهای مشاهدهای شامل تحقیقات عمل، کردارشناسی، قوم نگاری، توضیحات آماری، ساختاری شده و بدون ساختار مصاحبهها و مشاهدات شرکتکنندگان گردید که منظور آن گردآوری اطلاعات غنی بدون غرض حاصل از آزمایشهای سنتی بود. ادامه تحقیقات عام روانشناسی انسانی با تحقیق در روشهای قوم نگار، تاریخی و تاریخ نگار ادامه یافت.
تست جنبههای مختلف عملکرد روانشناسی زمینهای فوقالعاده از روانشناسی معاصر است. روان سنجی و روشهای آماری غالب شامل انواع معروف تستهای استاندارد شده و همچنین آنهایی که یطور اتفاقی به مقتضی وضعیت و آزمایش شکل گرفتهاند، میباشند.
تمرکز روانشناسان آکادمیک احتمالاً بهطور خالص بروی تحقیق و تئوری روانشناسی با هدف فهم بیشتر روانشناسانه در زمینهای مشخص قرار دارد، این در حافهرست که دیگر روانشناسان بروی روانشناسی کاربردی کار کرده تا چنین دانشی را برای سود آوری سریع و عملی گسترش دهند. بههرحال، این دیدگاهها بهطور متقابل انحصاری نبوده و بیشتر روانشناسان هم درگیر تحقیقات و هم در بکار بردن روانشناسی در مقاطع خاص کار خود مشغول بودهاند. در میان بسیاری از انواع رشتههای روانشناسی، هدف روانشناسی بالینی توسعه کاربرد دانش روانشناسان و تجارب پژوهشها و روشهای آزمایشها که آنها به ساخت و بکار بستن ادامه دادند و همچنین بکارگیری موضوعات روانشناسی انفرادی یا استفاده از روانشناسی جهت کمک به دیگران میباشد.
زمانیکه زمینه رغبت نیاز به آموزش خاص و دانش تخصصی خصوصاً در زمینههای کاربردی دارد، تداعیات روانشناسی بهطور عادی به ایجاد سازمانی حاکم جهت مدیریت نیازهای آموزشی میپردازد. به همین شکل، نیازمندیها احتمالاً در درجات دانشگاهی روانشناسی قرار دارند، طوری که دانش آموزان بتوانند به کسب علم کافی در زمینههای مختلف اقدام نمایند. در کل، زمینههای روانشناسی عملی که در آن روانشناسان درمان را به دیگران توصیه میکنند، همچنین نیاز به اعطای پروانه از سازمانهای منظم دولتی به روانشناسان نیز احساس میشود.
آزمایشهای کنترل شده
نوشتار اصلی: روانشناسی آزمایشی
تحقیقات روانشناسی آزمایشی در داخل لابراتوار و تحت شرایط کنترل شده انجام میپذیرند. تلاش این متد تحقیقات تکیه انحصاری بر کاربرد روشهای علمی بر ابناء بشر برای فهم رفتار میباشد. نمونههای چنین معیارهای سنجش رفتاری شامل زمان عکسالعمل و انواع معیاریهای روان سنجی میگردد. آزمایشها جهت آزمودن یک فرضیه خاص انجام میپذیرند.
بهعنوان یک مثال روانشناسی آزمایشی، ممکن است ادراک مردم را در زمینه تنهای صدا بسنجد. خصوصا، ممکن است سؤال زیر پرسیده شود: آیا برای مردم آسانتر نیست که بین یک جفت تن صدا تفاوت قائل شده و آنرا از دیگر اصوات بر مبنای تکرار آنها تشخیص دهند؟ برای پاسخ به این سؤال امکان عدم اثبات این فرضیه که کلیه اصوات صرفنظر از فرکانس آنها، بهطور یکسان قابل تشخیص هستند وجود دارد (همچنین بخش تست فرضیه برای توضیح اینکه چرا شخص بهجای اثبات فرضیه به عدم اثبات آن میپردازد، را ببینید.) جهت تست این فرضیه میباید یک شرکت کننده در یک اتاق نشانده شده و به یک سری اصوات گوش دهد. چنانچه شرکت کننده بخواهد نسبت به یک صوت عکسالعمل نشان دهد (مثلاً از طریق فشار دادن یک دکمه)،
در صورتیکه فکر کنند که تن آواها شامل دو صدای متفاوت بوده و یک عکسالعمل دیگر اگر فکر کنند که همان صدا را شنیدهاند. نسبت پاسخهای صحیح بهعنوان معیار سنجش اینکه آیا کلیه تنهای آواها بهصورت یکسان قابل تشخیص بوده یا خیر، بکار میرود. نتیجه این آزمایش بخصوص نشانگر بهتر تفاوت اصوات خاص بر پایه درگاه شنیداری انسان میباشد.
مطالعات همبستگی
یک مطالعه همبستگی از آمارها جهت تعیین اینکه اگر یک متغیر بههمراه متغیر دیگر مجدداً رخ میدهد یا خیر، استفاده مینماید. بهعنوان مثال، ممکن است یک شخص علاقه داشته باشد که بداند آیا سیگار کشیدن با احتمال ابتلا به سرطان ریه در ارتباط هست یا خیر. یک راه ساده پاسخ گفتن به این سؤال آنست که گروهی از افراد سیگاری را در نظر گرفته و نسبت آنهایی را که در یک مدت زمان مشخص به سرطان ریه مبتلا گشتهاند را برآورد نمائیم. در این مورد خاص، ممکن است نتیجه حاصله حاکی از همبستگی بالای این دو عامل با یکدیگر باشد. (قبلاً ثابت شدهاست که توتون اثرات زیانباری بر ریه انسان وارد میسازد). بههرحال، تنها بر پایه همین رابطه همبستگی، نمیتوان بهطور قاطع قضاوت نمود که کشیدن سیگار «علت» ابتلا به سرطان ریهاست. فقط میتوان گفت آنهایی که مستعد سرطان هستند بیشتر آنهایی هستند که سیگار نیز میکشند. جایگزین سوم آنست که یک متغیر دیگر باعث ایجاد هر دو وضعیت گردد. با مثال روشن نمودن این واقعیت که همبستگی بر علیت دلالت ندارد این مورد را به یکی از اصلیترین محدودیتهای مطالعات همبستگی تبدیل مینماید.
مطالعات طولی
مطالعات طولی نوعی روش تحقیق است که به مشاهده یک گروه در یک دوره زمانی مشخص میپردازد. بهعنوان مثال، ممکن است شخصی در نظر داشته باشد که پدیده اختلال در یک زبان مشخص (اس. ال. آی.) را از طریق مشاهده یک گروه از افراد تحت شرایطی خاص و در یک دوره زمانی مورد مطالعه قرار دهد. مزیت این روش آن است که میتوان چگونگی تاثیر گذاری یک وضعیت در افراد را طی مدت زمان طولانی مورد نظر قرار داد. ولی در هر صورت، از آنجا که نمیتوان تفاوتهای فردی اعضاء گروه را کنترل نمود، نتیجهگیری در باره کل گروه مشکل خواهد بود.
روشهای روانشناسی اعصاب
موضوع روانشناسی اعصاب هم بررسی افراد سالم و هم افراد بیمار که بهطور عام از جراحت مغزی یا بیماریهای ذهنی رنج میبرند، میباشد.
موضوع بررسی رشتههای روانشناسی اعصاب شناختگرا و پزشکی اعصاب و روان شناختگرا بیماریهای عصبی یا ذهنی از طریق تلاش در استنتاج تئوریهای عملکرد عادی ذهن و مغز میباشد. فعالیت این رشته بهطور عادی شامل مشاهده تفاوتهای موجود در زمینههای توانائی باقیمانده (که بنام «عملکرد عدم همکاری» شناخته میشود) است که میتواند پاسخی به این سؤال باشد که آیا توانائیها از عملکردهای جزئی تری تشکیل شده و یا توسط یک مکانیسم شناختگرای واحد کنترل میگردند.
در کل، تکنیکهای آزمایشهایی اغلب مورد استفاده قرار میگیرند که بر مطالعات روانشناسی اعصاب افراد سالم نیز صدق میکنند. این تکنیکها شامل آزمایشهای رفتاری، اسکن مغز یا تصویرسازی اعصاب از منظر عملکرد – برای بررسی فعالیت مغز در حین انجام عملی خاص، و تکنیکهایی مانند شبیهسازی مغناطیسی انتقال جمجمه، که بهصورتی مطمئن به تغییر عملکرد بخشهای کوچک مغز جهت بررسی اهمیت آنها در عملیات ذهنی میپردازد.
مدلسازی رایانهای
Neural network with two layers
شیبهسازی رایانهای
ابزاری است که اغلب در روانشناسی شناختگرا جهت شبیهسازی رفتاری خاص با استفاده از یک رایانه بکار میرود. این مدل مزیتهای زیادی دارد. نظر به اینکه رایانههای مدرن از سرعتی فوقالعاده بالا برخوردار هستند، بسیاری از فرآیندهای شبیهسازی را میتوان در مدت اندک اجرا نمود که این خود توان آماری ما را به مقدار بسیار زیاد افزایش خواهد داد. همچنین با استفاده از مدلسازی، روانشناسان قادر به تجسم فرضیات در خصوص سازمان عملکردی وقایع ذهنی میگردند که این امر بهصورت مستقیم در انسان قابل رویت نیست.
انواع متعددی از مدلسازی در مطالعه رفتار مورد استفاده قرار میگیرد. پیوندگرایی از شبکههای عصبی جهت شبیهسازی مغز بهره میجوید. روش دیگر مدلسازی سمبلیک است که اشیاء ذهنی مختلف را با استفاده از متغیرها و قوانین به نمایش درمیآورد. انواع دیگر مدلسازی عبارتند از سیستمهای پویا و اتفاقی.
انتقاد
اگرچه جریان روانشناسی مدرن بهطور گسترده در مسیر تلاشهای علمی قرار دارد، ولیکن این مسیر سابقه مناقشات تاریخی دارد. زمینه برخی از انتقادات روانشناسی بر پایه اخلاقیات و فلسفه استوار گردیدهاست. برخی معتقدند روانشناسان با در مرکز قرار دادن ذهن انسان در آزمایشها و مطالعات آماری، بهشکل دهی ماهیت آنها پرداختهاند؛ زیرا این روشها با انسان بمانند اشیاء بیجان و چیزهایی که با آزمایش مورد بررسی قرار گرفته برخورد میکنند. گاهی اوقات روانشناسی بهعنوان ابزار از بین بردن خصایص انسانی، بی توجهی یا بی ارزش کردن هر آنچه برای ابناء بشر لازم است، تلقی میگردد.
یک انتقاد مشترک از روانشناسی به نامتعادل بودن آن بهعنوان یک علم بر میگردد. نظر به اینکه تکیه بعضی از زمینههای روانشناسی بر روشهای تحقیقات «ضعیف» از قبیل زمینهیابی و پرسشنامه قرار دارد، برخی گفتهاند که این زمینههای روانشناسی بهاندازهای که خود روانشناسی ادعا میکند علمی نیستند. روشهایی از قبیل درونگرایی و تحلیل متخصص، که توسط برخی روانشناسان مورد بهرهبرداری قرار دارند، بهصورت باز با مسأله ذهنیت برخورد نموده و بر پایه مشاهده قرار دارند. در اینجا سؤال مطروحه آنست که آیا بایست روانشناسی را بهعنوان علم طبقه بندی نمود یا خیر زیرا عواملی مانند عینیت، اعتبار، جامدیت بهعنوان معیارهای کلیدی وجوب تجربه و علم به شمار میآیند. از این جهت برخی شاخههای روانشناسی دارای این معیارها نیستند. از سوی دیگر، استفاده گسترده تر از کنترلهای آماری و طراحیهای تحقیقات که بهصورت فزایندهای پیچیده میگردند، تحلیلها، روشهای آماری و همچنین عدم استفاده از روشهای مشکل دارتر مانند درونگرایی، حداقل در بخشهای روانشناسی دانشگاهها، باعث کاهش سطح انتقاد نسبت به آنچه درگذشته بود گردیدهاست.
برخی سؤال میکنند که آیا ذهن تابع تحقیقات کمی علمی خواهد شد. و برخی منتقدین نیز به طرح تنوع زیاد تئوریهای روانشناسی که مخالف سر سخت نحوه کارکرد ذهن هستند، پرداختند. انتقاد وارده شده دیگر بر روانشناسی مدرن بی اعتنائی آن به روحانیت و خود روح است.
همچنین انتقاداتی از سوی پژوهندگان تجربی روانشناسی در خصوص شکاف میان تحقیق و تمرینات بالینی در روانشناسی طرح گردیدهاست. یک روند جدید شامل رشد درمانهای غیر علمی مانند برنامه ریزی زبانشناختی عصبی، تولد مجدد و درمان آغازین میگردد که توسط برخی سازمانهای روان درمانی توسعه مییابند. سازمانهایی از قبیل مرکز بررسی علمی تمرینات سلامت ذهن برای افزایش سطح آگاهی و تحقیق در خصوص این رشته بوجود آمدهاند.
زیرشاخههای روانشناسی
روانشناسی یادگیری
روانشناسی کمی (روانسنجی) این رشته یکی از گرایشهای رشته روانشناسی است که نسبت به دیگر شاخههای روانشناسی تفاوت محسوسی دارد. چراکه داشتن سواد و بنیه آمار و ریاضی شرط موفقیت در این رشته به شمار میآید. از نظر کاری دانشآموختگان این رشته و بهویژه افراد علاقه مند که توان کاری بالایی داشتهاند توانستهاند در بخشهای مربوط به پژوهش و تحقیق در سازمانها و موسسات عالی جذب شوند. نیاز به این رشته بیش از بیش در جامعه ایران ضرورت دیده میشود. چراکه همه مجلات و بخش پژوهش دانشگاهها نیاز به این دارند که مقاله آنها از نظر پژوهشی مسیر درستی را پیموده باشد. این رشته در ایران در دانشگاه علامه طباطبایی در دو سطح ارشد و دکترا تدریس می شو. اساتید بزرگی همچون محمدرضا فلسفی نژاد و دکتر علی دلاور در این دانشگاه در حوزه روش تحقیق و سنجش و اندازه گیری مشغول پژوهش و تدریس میباشند.