در گذشته ها یک جوانی زندگی میکرد، جوانیکه بالغ و سالم بود، همچنان صاحب کار و در آمد خوب ولی او هیچ علاقه ئی به ازدواج نداشت، اعضای فامیلش هر چی کوشش میکردند جواب پسر یک چیز بود و آن هم نه بود، روزی پدرش خواست که برای پسر با دلایل بقبولاند که ازدواج کار خوب است، او به...
تاریخ درج: ۹۱/۱۲/۲۹ - ۰۹:۱۹
( 1 نظر , 184
بازدید )