درباره من

حرف بسیار و زمان کوتاه است
نیمه گمشده ام گمراه است
نه قراری نه بهاری دارد
بی تو با خویش چه کاری دارد
من به طغیان قلم نزدیکم
به نفس های عدم نزدیکم
ما گذشتیم و زمان می گذرد
بود و نابود جهان می گذرد
این زمین خانه ی حیرانی نیست
غیر یک شوخی کیهانی نیست
من و بیهوده گی ام یک چیزیم
هر دو از بار جهان سر ریزیم
من و بیهودگی ام هم دستیم
سایه ای آن طرف بن بستیم
من همین جای زمان می مانم
گفته بودی که بمان می مانم
+.تو ولی در پی دنیایت باش
فکر تنهایی فردایت باش
+.من بریدم سرپا باش خودت
و نگهدار خدا خدا باش خودت

 

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۷/۲۶ ساعت 22:02

کاربران آنلاین (2)

VvXvF کاکتوس