بار ها و بارها نوشتم
و باز هم می نویسم برای تو،برای لبخندی نو...
گلواژه های عاشقانه فراوانند
و هر روز در میان کوچه و بازار ،پسرکان و دخترکان به ارزانی آن را بر زبان می آورند
خطاب به آنان که کمتر بهره ای از موهبت عشق را ادراک کردند.
و من امروز در میان شوق حیرت افزای دلم به سوی تو
نمی دانم از میان این همه کلمه های عاشقانه کدام را برگزینم
که شایسته تو و عشق تو باشد
و بتواند ساکن حریم دل من را لحظه ای کوتاه تا تنگنای زبان و بیان آورد
و سکوت دل را با صدای گلو در هم آمیزد
کدام کلام می تواند تنها بخشی کوچک از احساس درون را بنمایاند؟
واژه های عاشقانه را بسیار دوست دارم
اما در برابر عشق به تو حقیر و ناچیزند
پس بگذار امروز هم در کویر واژه ها گم نشوم و در جنگل سبز سکوت به تو فکر کنم
و روزم را با تو سپری نمایم
بگذار تو آوای دل من را بخوانی
که از هزار هزار واژه عاشقی گویاتر است
بگذار از نزدیک ترین جایگاه قلبم تو را لمس نمایم
بار ها و بارها نوشتم
و باز هم می نویسم که بخوانی تا بدانی
در زندگی ام فقط تو را دارم
و تنها چیزی که سرکشی ام را آرامش می بخشد فقط تویی
عاشقانه دوستت دارم
تقدیم به همسر عزیزم