|
Sadaf
(Naturalism )
آلبوم:
بایگانی
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
145 بازدید امروز: 145
توضیحات:
مدت خیلی زیادی میشه که همش صحنه هایی رو میبینم که انگار قبلا تو ذهنم دیده بودم وَ آره به این حالت میگن دِژاوو که خب ۷۰% آدما لااقل برای یک بار تجربه اش کردن. نکته اینجاست که نکنه همه ی صحنه های زندگیمو از قبل دیدم؟ نکنه هر لحظه یه آغاز دوباره است؟ نکنه بیگ بنگ تو یه تناوب زمانی گیر افتاده؟ نکنه یکی داره زمان رو هی به عقب برمیگردونه؟ و همه چی داره دوباره تکرار میشه و در این تناوب ، من فقط از یادم میره...که کی هستم، چی میدونم و میخوام چیکار کنم...نکنه الان یه سری صحنههای دیگه که تو ذهنم میاد متعلق به آینده هستن؟ شاید همه ی اینا مربوط به بُعدِ اَثیرَم و همینطور باور و ناخودآگاه و خوداگاه ذهنم یا توهم بیمارگونه باشه اما میدونین میخوام بگم که هر لحظه دارم به آسمونی نگاه میکنم که هر نقطهاش پر از ستارههایی هستش که زمان های مختلفی رو بهم القا میکنن . هر نوری از یه ستاره که تو آسمون میبینم همش مال گذشتهی همون ستاره است و متعلق به همین لحظهی ستاره نیست. نورِ این لحظهی ستاره رو تو زمان آینده فقط میتونم ببینم. و راستش بقیه ی حرفام درواقع جنونِ محض و حیرانیِ مطلقِ ... . اگه بند آخر رو متوجه نشدین با یه مثال ساده توضیح میدم . مثلا فاصلهی ما با خورشید بر حسب سال نوری حدود ۸ دقیقه است . در واقع نوری که ما هر لحظه احساسش میکنیم متعلق به خورشیدِ ۸ دقیقه قبل از اون لحظه است ... و جالب اینجاست آدمای قدیمی برای پیش بینی کردن آینده به آسمون نگاه میکردن.خرافه نبودن فقط ریشه همه اینا برمیگرده به ذهن و باورِ سخت و روحِ آسمونی انسانها... مرگ و نابودی وجود نداره تصویر : تزئینی
درج شده در تاریخ ۹۸/۰۵/۱۱ ساعت 16:53
برچسب ها:
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|