|
Sadaf
(Naturalism )
آلبوم:
بایگانی
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
93 بازدید امروز: 92
توضیحات:
پزشک می گوید:
دگر نخواهد دید چشمانت و من میخندم نگران است می خواهد شاید به همکار روانشناسش معرفی کند بار دیگر می گوید: دگر نخواهد دید چشم... حرفش قطع کردنیست چون درختی که در کارش میوه نیست آرام زمزمه می کنم: زمین را؟ آرام تر از قبل: پدر را مادر را خواه... بلند تر از قبل میخندم اخم از من دلگیر است نگاهش میز را نشانه می گیرد دستانش بر روی میز می جنگند می خواهد شاید کارت همکارش را پیدا کند به ظاهر ارام است دستان جنگجویش را به سویم می گیرد می گوید:ببین! می خواهد شاید نقش همکارش را بازی کند تعجب را کنارم می نشانم و من می گویم: دگر نخواهد دید چشما... تعجب را کنار میزنم یار قدیمیم لبخند را سفت در آغوشم میگیرم ادامه می دهم: چشمانت چشمانم را تعجب از من دلگیر است انگار پهلوی پزشک جا دارد مادر می گوید پدر هم می گوید ولی من نمی توانم زبان نگاه را ترجمه کنم صدف! بگذار آدم زمینی ها هر چه می خواهند بگویند من میخندم میخندم میخندم می گویم: دگر نخواهد دید چشمانت چشمانم را! پ.ن۱: چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنیست، آن بینی پ.ن۲: عظمت در نگاهتان است نه آنچه که بدان مینگرید
درج شده در تاریخ ۹۵/۰۵/۰۱ ساعت 12:42
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|