فراموش کردم
اعضای انجمن(587) قوانین ارسال مطالب به انجمن _-_♥تقدیم به بی وفا_-_♥ _♥_♥_منو درگیــــــــــــر خودتـــــــ کــــــــــن_♥_♥_ *_-_♥_-کاش پیشــــــــم می موندی-_♥_-_* ♥_-_-_بیخیال_-_-_♥ ♥-_♥آهنگی از Yildiz Tilbe ♥-_♥ من بهترین دختر واسه تو!تو بهترین پسر واسه من! *-!____باعث بودنم باش_____!-* SARNEVESHTسرنوشت بد نوشتSARNEVESHT
جستجوی انجمن
مدیر انجمن: گیسو مرادی
دنیای عاشقانه ها (Nili2012 )    

داستان همنفس

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۴/۰۷ ساعت 22:08 بازدید کل: 262 بازدید امروز: 125
 

 

. . . . همانطورکه از لذت فشرده شدن دستش رادردست عشقش احساس میکرد

روبه . . . . پرسید:چقدرمنودوست داری؟

پسرلبخندزیبایی برلب راند و گفت : خیلی!

دخترپرسید:خیلی یعنی چقدر؟

. . . . دستان . . . . رامحکمتردردست فشرد و گفت:همینقدرمیگم که نفسم به نفست بنده!

دخترازاین حرف ساده گذشت....

یک روز . . . . خسته از روزی پرازمشغله به خانه برگشت وباپدرش دعوای سختی داشت؛

باگریه با . . . . تماس گرفت ودرحالیکه نفس؛نفس می زد ازدعوایش گفت؛ . . . . سعی کردکه

اورادلداری بدهدوآرامش کنداما . . . . به هیچ وجه آرام نشد؛باناله گفت: . . . . نفسم داره بند

میاد,دارم خفه میشم؛میخوام خودموبکشم دیگه خسته شدم...

همینوگفت وخط قطع شد....

. . . . آهی سردادوگوشی اش راکه شارژتمام کرده بود به طرفی پرت کرد,لباس پوشید وبا

حال زاری که داشت به سمت خانه ی . . . . رفت ؛دربازبود واردکه شد؛ . . . . راکنارتلفن خواب

دید.

بالبخندنزدیکش شد؛دستانش رادردست گرفت تا مثل همیشه بالمس دستان عشقش آرام

شودامادستان . . . . گرمای سابق رانداشت!

به سمت پنجره رفت امابسته بود چرا . . . . سردبود؟!

کنار . . . . زانو زدوچشمش به تکه کاغذی روی زمین افتاد؛بادستانی لرزان کاغذراازروی زمین

برداشت وخواند:

نفسم به نفست بنده...

 

 

این مطلب توسط رضا رضازاده بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۲/۰۴/۰۷ - ۲۲:۲۴
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (2)