سال 1970 ماریا کارلوس به یک مغازه عروسک فروشی رفت او یک عروسک ( راجدی آن ) که یک شخصیت معروف کارتونی بود را برای دخترش لوسی که در کالج درس میخواند خرید.
لوسی که از این عروسک بسیار خوشش میامد آن را با خودش به آپارتمانش برد اما طولی نکشید که او و هم اتاقی اش ادعا های عجیب و غریب و باورنکردنی را بیان کردند.
آنها گفتند که بعد از ورود عروسک با اتفاقاتی وحشتناک روبرو شده اند. به گفته آنها عروسک به خودی خود حرکت میکرد و گاهی اوقات در اتاق دیگری آن را پیدا میکردند در حالی که هیچ کس عروسک را از جایش تکان نداده بود .لوسی و دوستش همچنین مدعی بودند که بارها کاغذپاره هایی را در گوشه و کنار خانه پیدا کرده اند که روی آن با دست خط کودکانه خط خطی شده بود و حتی یکبار آنها عروسک را دیده اند که روی پاهای پارچه ای خود ایستاده است .
دخترها که از همه اتفاق عجیب و غریب بسیار ترسیده بودند یک احضار کننده روح را خبر کردند.احضار کننده روح به دو دختر جوان گفت که عروسک متعلق به دختربچه ای بوده که در یک اپارتمان مرده است. به گفته احضار کننده روح نام دختر آنابلا بود و او میخواست با لوسی و هم اتاقی اش بماند و به این ترتیب آنها با توجه به گفته های احضار کننده روح به ناچار پیشنهاد آنابلا رو قبول کردند و او را نزد خودشان نگه داشتند اما به گفته انها از ان به بعد اتفاقات عجیب و غریب در آپارتمان بیشتر شد.
این دو دختر بعد ها ادعا کردند که عروسک در یک شب هنگام برگزاری یک مهمانی به یکی از مهمان های انها حمله کرده و به سر و صورت ان چنگ انداخته است . بعد از وقوع این اتفاق لوسی تصمیم گرفت با دو کارگاه ارواح مشهور آن زمان یعنی اد و لورن وارن تماس بگیرد.
این دو کارگاه بعد از مدتی تحقیق ادعا کردند که عروسک توسط روح یک کودک تسخیر نشده است بلکه یک روح خبیث آن را تسخیر کرده است و برای انکه به دخترها نزدیک شود نامش را به دروغ انابلا گفته است و خودش را یک کودک معرفی کرده است . دخترها که از ادعای کاراگاهان وحشت کرده بودند عروسک را به وارن دادن و او هم ان را در یک جعبه شیشه ای گذاشت و ان را به موزه کانکتیکت سپرد. وقتی عروسک در موزه به نمایش در امد پایین آن علامت اخطار در جعبه هرگز باز نشود گذاشتند تا هرگز عروسک روح زده به دست شخص دیگری نیفتد
|