دلی که میشکنه میشه: سوال بی جواب گفتمش بی تو چه باید کرد؟ عکس رخساره ی ماهش را داد گفتمش همدم شب هایم کو؟ تاری از زلف سیاهش را داد وقت رفتن همه را می بوسید به من از دور نگاهش را داد یادگاری به همه داد و به من انتظار سر راهش را داد چرا از مرگ می ترسید ؟ چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید ؟ بهشت جاود...
تاریخ درج:
۹۲/۰۴/۲۵ - ۰۵:۴۹ 0 نظر , 165
بازدید