فراموش کردم
رتبه کلی: 3307


درباره من
امید جباری هستم کارشناسی عمران از ترکمنچای
***************************
خصوصیات اخلاقی من شوخ طبع خندان در بعضی وقتا جدی
***********************
هــــــــــــــرکــــــــــــــجـــــــــــــا
محــــــــرم شدی چشـــــــم از خــــــــــــیانت بــــــــــــــــــاز دار
ای بســـــــــــــــامحــــــــرم که بــــایک نقطــــه مجــــــــــــــــرم مــــــی شــــــــــــــــــــــــــــــــود
/////////////////////////////////////***********************
omidj023@yahoo.com
*امیدجباری* (OMIDJ )    

شعر مخصوص اربعین

درج شده در تاریخ ۹۲/۱۰/۰۵ ساعت 09:30 بازدید کل: 118 بازدید امروز: 111
 

خواب دیدم - خواب اینکه مرده ام -------------------------- خواب دیدم خسته و پژمرده ام روی من خروارها از خاک بود --------------------------------- وای قبر من چه وحشتناک بود تا میان گور رفتم دل گرفت ----------------------------------- قبرکن سنگ لحد را گل گرفت بالش زیر سرم از سنگبود ---------------------------------- غرق وحشت سوت وکوروتنگ بود خسته بودم هیچکس یارم نشد ---------------------------- زان میانیک تن خریدارم نشد هرکه آمد پیش حرفی راندو رفت --------------------------- سوره ی حمدی برایم خواندو رفت نه رفیقی نه شفیقی نه کسی ---------------------------- ترس بود و وحشت و دل واپسی ناگهان از ره رسیدند دو ملک ------------------------------- تیرهشد در پیش چشمانم فلک یک ملک گفتابگو نام تو چیست؟ --------------------------- آن یکی فریاد زد رب توکیست؟ درمیان عمر خود کن جست وجوی ------------------------- کارهای نیک و زشت خود بگو ماکه ماموران حی داوریم ------------------------------------ لیک تورا سوی جهنم می بریم دیگر آنجا عذرخواهی دیر بود --------------------------------دست و پایم بسته در زنجیر بود غرق اندوه و تالم دل فکار ----------------------------------- می کشیدندم به خفت سوی نار ناگهان الطاف حق آغاز شد-------------------------------- از جنان درهای رحمت باز شد مردی آمد از تبار آسمان ------------------------------------ نور پیشانیش فوق کهکشانبرسرش دستارسبزی بسته بود -------------------------- نور حق در چهره اش پیوسته بود در قدوم آن نگار مه جبین --------------------------------- پیش پای حضرت عشق آفریندوملک سر را به زیر انداختند ------------------------------ بال خود را فرش راهش ساختند غرق حیرت داشتند این زمزمه ---------------------------- آمده اینجا حسین فاطمه ؟ سوی من آمد مرا شرمنده کرد --------------------------- مهربانانه به رویم خنده کرد گفت آزادش کنید این بنده را ----------------------------- خانه آبادش کنید این بنده را اینکه اینجا این چنین تنها شده --------------------------- کام او با تربت من واشده مادرش اورابه عشقم زاده است ------------------------- گریه کرده بعد شیرش داده است اینکه میبینید درشور است و شین ---------------------- ذکر لالاییش بوده یا حسین )ع( اسم من رازونیازش بوده است --------------------------- خاک من مهر نمازش بوده است اینکه در پیش شما گردیده بد ---------------------------- جسم و جانش بوی روضه می دهد پرچم من را به دوشش می کشید --------------------- پا برهنه در عزایم می دوید سینه چاک آل طاها بوده است ------------------------- چای ریز هیت ما بوده است بارها لعن امیه کرده است ------------------------------- خویشرا نذر رقیه کرده است حرمت من را به عالم پاس داشت ---------------------- ارتباط تنگی با عباس داشت نذر عباسم به تن کرده کفن ---------------------------- روز تاسوعا شده سقای من

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۱۰/۰۵ - ۰۹:۳۰
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (5)