وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره ،
میفهمی پیر شده !
وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده !
وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه...
و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش ،
دلت میخواد بمیری
پدرم ،تنها کسی است که باعث میشه
بدون شک بفهمم فرشته هاهم میتوانند مرد باشند !
به سلامتی هرچی پدره