روزی شتر از راهی می گذشت که روباه جلویش سبز شد و بنا کرد سر به سر شتر گذاشتن و گفت:شتر،عاقبت روزی تو را خواهم خورد.می بینی.شتر خندید اما چیزی نگفت و گذاشت رفت پی کارش.کمی که رفته بود به خودش گفت که بیا برو دم لانه ی روباه خودت را به موش مرگی بزن ببین روباه چه کار می کند.با این نیت امد دم لانه ی ر... تاریخ درج: ۸۹/۱۱/۱۵ - ۱۳:۳۹( 2 نظر , 703
بازدید )