فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 8424


درباره من
من و خدا سوار یک دوچرخه شدیم. من اشتباه کردم و جلو نشستم و خدا عقب

فرمان دست من بود و سر دوراهی ها دلهره مرا می گرفت. تا این که جایمان را عوض کردیم

حالا آرام شدم و هر وقت از او می پرسم که کجا می رویم؟ برمیگردد و با لبخند می گوید:

تو فقط رکاب بزن
رها1889 (RAHA1889 )    

می ترسم از بعضی آدمها ...

درج شده در تاریخ ۹۴/۰۱/۰۸ ساعت 00:40 بازدید کل: 135 بازدید امروز: 135
 

آدمهایی که امروز دوستت دارند و فردابدون هیچ توضیحی رهایت می کنند...

آدمهایی که امروز پای درد دلت می نشینند و فردا بیرحمانه قضاوتت می کنند...

آدمهایی که امروز لبخندشان را می بینی و فردا خشم و قهرشان...

آدمهایی که امروز...

...قدرشناس محبتت هستند و فردا طلبکار محبتت...

آدمهایی که امروز با تعریف هایشان تو را به عرش می برند و فردا سخت بر زمینت می

زنند...

آدمهایی که مدام رنگ عوض می کنند

امروز سفیدند، فردا خاکستری، پس فردا سیاه...

آدمهایی که فقط ظاهرا آدمند ...

چیزی هستند شبیه مداد رنگی های دوران بچگی مان !!

هر چه بخواهند می کشند...

هر رنگ که بخواهند می زنند.

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۴/۰۱/۰۸ - ۰۰:۴۰
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)