فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 2775


درباره من
در زندگی یاد گرفتم:
با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش
خوشبخت زندگی کند.
با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند.
از حسود دوری کنم چون اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم
باز از من بیزار خواهد بود.
و
تنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم
و سه چیز را هرگز فراموش نمیکنم :


1 . به همه نمی توانم کمک کنم
2 . همه چیز را نمی توانم عوض کنم
3 . همه من را دوست نخواهند داشت ....!!


و تو قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی؛
کفشهای من را بپوش و از خیابانهایی گذر کن که من کردم،
اشکهایی را بریز که من ریختم،
سالهایی را بگذران که من گذراندم،
روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم،
دوباره و دوباره برخیز و مجددا در همان راه سخت قدم
بزن...
بعد می توانی در مورد من قضاوت کنی..
_رها_221_ (RAHA2210 )    

{شنیدم خیلی داغونی پس گوش کن}قهر بودیم ، در حال نماز خوندن بود ....

درج شده در تاریخ ۹۳/۱۱/۰۴ ساعت 02:47 بازدید کل: 119 بازدید امروز: 118
 

قهر بودیم ، در حال نماز خوندن بود ..
نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون ورنشسته بودم

کتاب شعرش و برداشت و با یه لحنِ دلنشین شروع کرد به خوندن
ولی من باز باهاش قهر بودم …!!!

کتاب و گذاشت کنار ، بهم نگاه کرد و گفت :
“غزل تمام ، نمازش تمام ،دنیا مات ، سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد”
باز هم بهش نگاه نکردم …

اینبار پرسید : عاشقمی؟؟ سکوت کردم …
گفت: “عاشقم گر نیستی لطفی بکن نفرت بورز …
بی تفاوت بودنت هر لحظه آبم می کند

دوباره با لبخند پرسید : عاشقمی مگه نه ؟؟؟
گفتم : نـــــــه
گفت : ” لبت نه گوید و پیداست می گوید دلت آری ..
که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری

زدم زیرِ خنده … و رو بروش نشستم …
دیگه نتونستم بهش نگم وجودش چقدر آرامش بخشه …
بهش نگاه کردم و از ته دل گفتم :
خدا رو شکر که هستی …

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۳/۱۱/۰۴ - ۰۲:۴۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
3
1 2 3


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)