استاد شهریار وقتی معشوقه اش رو روز سیزده به در با همسر وبچه به بغل میبینه... : سر و همسر نگرفتم که گرو بود سرم تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز من بیچاره همان عاشق خونین جگرم منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم پدرت گوهر خود تا...

به سلامتی اون شبی که تو خواب بترسی و ازخواب بپری... بعد سریع گوشیتو برداری و بخوای به عشقت اس ام اس بدی یه هو ببینی مُحکم بغلت کرد و گفت: نترس عشـــقم...من کنارتم... یعنی میشه ؟ ...

ساقیا امشب صدایت با صدایم ساز نیست یا که من بسیار مستم یا که سازت ساز نیست ساقیا امشب مخالف می نوازد تار تو یا که من مست و خرابم یا که تارت تار نیست ...

چرا رفتی چرا من بی قرارم به سر سودای آغوش تو دارم نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست ندیدی جانم از غم نا شکیباست چرا رفتی چرا من بی قرارم به سر سودای آغوش تو دارم خیالت گرچه عمری یار من بود امیدت گرچه در پندار من بود بیا امشب شرابی دیگرم ده ز مینای حقیقت ساغرم ده چرا رفتی چرا من بی قرارم به سر سودای آغو...

...

...

...

...

...

آنقدر در تو غرق شده ام که.... از تلاقی نگاهم با دیگری، احساس خیانت میکنم! عشق یعنی همین! برای عاشق شدن که بهانه های ریز و درشت لازم نیست...! برای عاشق شدن کافیست.... تو نگاه کنی و من... لبخند بزنم.....!!! ...

تنهــایــی هـــایــم را دانــه دانـــه میشمارم.... چه کـــــم میشوم از حس عاشقی! و چه راحـت میشوم از تعلق خاطر.... چه آسوده میشوم از دغدغه! و آرام.... آرام میشوم از تنهــایی ام و آرام آرام تمام میشود زندگی....!!! ...

لحظه انتظار برای رسیدن و چشم به راه بودن شیرین است ولی..... من این کام شیرین را، نه میخواهم و نه دوست دارم. فرصت کم است و لحظه های لذت بردن بسیار.... پس فرصتها را نمیخواهم از دست بدهم چرا که عاشق لحظه های لذت بردن از کنار با تو بودن برایم بسیار پر معنا است فردا دیر است چرا که هیچ تضمینی برای رسیدن ف...

بعضی آدم ها را نمیشود داشت ... فقط میشود یک جور خاصی دوستشان داشت! بعضی آدم ها اصلا برای این نیستند که برای تو باشند یا تو برای آن ها! اصلا به آخرش فکر نمی کنی... آنها برای اینند که دوستشان بداری آن هم نه دوست داشتن معمولی نه حتی عشق! یک جور خاصی دوست داشتن که اصلا هم کم نیست...! این آدم ها حتی وقتی...

شماکدوم هستین? خودم ترش مزه هابراساس ماه تولد: فروردین: ترش اردیبهشت: شوور خرداد: ترش و شیرین تیر: مزه ی دوست داشتنی مرداد: شیرین شهریور: خوشمزه مهر: وانیلی آبان: تلخ آذر: ترش و شور دی: بانمک ترین بهمن: کاکائویی اسفند: طعمی خنک و خوشبو...

...

...

...

...

...

...

لطفاً اطلاع رسانی کنید( share کنید ) ======================= سلام دوستان این موضوع اخیرا برای ما هم اتفاق افتاده و متاسفانه با جاروبرقی باقیمانده های لامپ کم مصرف را جمع کردیم و حالا دیگر نمی توانیم جاروی برقی را داخل خانه نگهداریم چون علاوه بر آلودگی های ذکر شده بوی بسیار بدی از آن متصاعد می شود و ...

من آسمان پر از ابرهای دلگیرم اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم من آن طبیب زمین گیر زار و بیمارم که هر چه زهر به خود می دهم نمی میرم من و تو ، آتش و اشکیم در دل یک شمع به سرنوشت تو وابسته است تقدیرم به دام زلف بلندت دچار و سرگرمم مرا جدا مکن از حلقه های زنجیرم درخت سوخته ای در کنار رودم من اگر...

...

صبرکن سهراب...! گفته بودی قایقی خواهی ساخت... دور خواهی شد از این خاک غریب... قایقت جا دارد؟! من هم مثل تو از اهل زمین دلگیرم... ...

وقــتی 15 سالت بود و من بهت گفــتم که دوستت دارم صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم سرت رو روی شـونه‌هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی، انگار از این که منو از دست بدی، وحشت داشتی! وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم ک...

عشق در لحظه پدید می آید و دوست داشتن در امتداد زمان این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است عشق معیارها را در هم می ریزد دوست داشتن بر پایه ی معیارها بنا می شود عشق فوران می کند چون آتشفشان و شُرّه می کند چون آبشاری عظیم دوست داشتن جاری می شود چون رودخانه ای بر بستری با شیب نرم عشق ویرا...

...

آدمها مثل کتابند، بر گرفته از مطالب جالب... از روی بعضی ها باید مشق شب نوشت! از روی بعضی ها باید جریمه نوشت! بعضی ها را باید چند بار خواند، تا معنیشان را فهمید! بعضی ها را باید نخوانده کنار گذاشت....! تو را بارها خواندم، چشم باز کردم و دیدم مشق شب هایم شده ای و در آخر تاوانش، پرداخت جریمه ای شد که ق...

...

کاش میشد هیچکس تنها نبود ... کاش میشد دیدنت رویا نبود ... گفته بودی با تو می مانم ولی ... رفتی و گفتی که اینجا جا نبود ... سالیان سال تنها مانده ام ... شاید این رفتن سزای من نبود ... من دعا کردم برا بازگشت ... دست های تو ولی بالا نبود ... باز هم گفتی که فردا میرسی ... کاش روز دیدنت فردا نبود .... ...