فراموش کردم
رتبه کلی: 57


درباره من
لیست دوستانم جای مقدسیه
رفت و برگشت نداریم
پس با تفکر مثبت وارد شوید.
تقاضای دوستی رد نمیشه
از بی جنبه ها بدم میاد خودمم جنبه دارم full hd
شوخی کردن به منزله مسخره کردن نیس پس ناراحت نشید
.....................................

بعضی از مردها پاچه خوارن..!بعضی دخترهام بی بندوبار..!
من از گذاشتن عکس خودم وحشت میکنم..!
اما دخترا هروز آلبوم جدید میدن بیرون..!
اینجا همه باکلاسن(جان خودشون)


هرکس 3 تا زبون مختلف بلده..!
خونه ی همه اون بالاهاست!
همه dislike میزنن و قانون مدار میشن!
اینجا سرزمین پـَـَـ نــه پـَـَــــ هاست
اینجا همه فلسفه بلدن و اکثر آقایون فمنیست میشن
ولی ساعت 10 شب مامانه بگه برو از سوپر مارکت رب گوجه فرنگی بگیر میگه خودت برو
اینجا پسرا اکثرا بدنسازن یا خواننده......دخترا هم همه مانکن یا مُدل هستن!
همه پول دار با وضعیت های مالی آن چنانی هستند!
همه هم همدیگرو دوست دارن و تا میبینن یکی ناراحته یه عالمه واسش دل میسورونن!

" اینجا تظاهریســـــــــتن "
-----------------------------------

___________________
گرگها همیشه زوزه نمیکشند . . .
گاهی هم می گویند :
دوستت دارم . . .
و زودتر از آنکه بفهمی بره ای ، میدرند خاطراتت را . . .
و تو میمانی با تنی که بوی گرگ گرفته
___________________
دیگر نمیگویم گشتم نبود نگرد نیست! بگذار صادقانه بگویم: گشتم بود! فقط انگار مال من نبود، بگذار دیگری بگردد لابد مال اوست.
___________________
نگو بار گران بودیم و رفتیم........................نگو نامهربان بودیم و رفتیم
اخه این ها دلیل محکمی نیست .............. بگو بادیگری بودیم و رفتیم
___________________
عضو گروه سیاه
اهل:میانا
اسم:رضا
فامیل:...
___________________
دوستان مجازی (REZASA2012 )    

این داستان واقعیست حتما بخوانید خیلی جالبه

درج شده در تاریخ ۹۱/۱۱/۲۱ ساعت 19:22 بازدید کل: 349 بازدید امروز: 117
 

داستان در مورد یک پیر مرد قمار باز هست که از اداره مالیت براش یه نامه میفرستن که آقا شما به دلیل قمار بسیار زیاد و ثروت زیاد باید به ما مالیات بدی.فردای روزی که نامه براش میاد میره اداره مالایات با وکیلش.رئیس اداره میگه شما باید به ما 20 هزار دلار مالیات پرداخت کنید.پیرمرده میگه بیا با هم یه شرطی ببندیم من چشم چپم رو گاز میگیرم اگر من باختم مالیات  رو دو برابر میدم ولی اگر شما باختی باید مالیات رو ببخشی.رئیس اداره میگه خوب این غیر ممکنه کسی بتونه چشمش رو گاز بگیره و قبول میکنه پیر مرد هم چشم چپش که مصنوعی بوده رو در میاره و یه گاز بهش میزنه.رئیس اداره قبول میکنه و مالایات رو میبخشه.پیر مرد دوباره میگه حالا بیایید یه شرط دیگه ببندیم این که من چشم راستم رو گاز بگیرم اگر باختم من به شما 20 هزار دلار میدم ولی اگر شما باختین باید به من 20 هزار دلار بدین.رئیس اداره میگه اینکه نمیتونه کور باشه چشم راستش واقعیه پس قبول میکنه.پیر مرد دندون مصنوعیش رو در میاره و با اون چشم راستش رو گاز میگیره.رئیس اداره که با تعجب نگاهش میکنه 20 هزار دلار بهش میده.دوباره پیر مرد میگه بیاید یه شرط دیگه ببندیم من از اینجا که ایستادم توی اون سطلی که پشت سر شماس میشاشم اگر من باختم 40 هزار دلار به شما میدم و اگر شما باختی 40 هزار دلار به من میدی.رئیس اداره میگه این فاصله غیر ممکنه کسی بتونه توی سطل بشاشه و میگه باشه قبول میکنم.پیر مرد میره رو میز رئیس اداره و میشاشه به میز مدیر اداره تا این کار رو میکنه وکیلش میزنه تو سر خودش میگه : این پیر مرد صبح با من شرط بست سر 40 هزار دلار که من امروز میشاشم به میز مدیر اداره!

پیر مرد هم 40 هزار دلاری که از وکیلش برده رو میگیره و میده به مدیر اداره که باهاش شرط بسته بود . با چند هزار دلار اضافه تر برمیگرده خونه بدون این که مالیات بده.

نتیجه:همیشه در زندگی درست و به موقعه فکر و عمل کنیم.

حال کردی لایک کن 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۱۱/۲۱ - ۱۹:۲۲
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)