آذربایجان؛ خسته از شعارهای تکراری، بایکوت مطالبات و رفتارهای دوگانه
یول پرس: استان آذربایجان غربی از روز دوشنبه به مدت دو روز میزبان رئیسجمهور است. دکتر حسن روحانی در یک سال پایانی عمر ریاست جمهوری خود و همزمان با سخاوت آسمان آذربایجان و بارشهای مناسب بهاری که “موقتا” اندکی از وخامت وضعیت دریاچه اورمیه کاسته است، مسیر قطار هیئت دولت را به سوی منتهی علیه شمال غربی ایران، جایی که استان مرزی، محروم، مظلوم و در عین حال دارای اهمیت ژئوپولتیک آذربایجان غربی و یا به تعبیری رایج “آذربایجان غریب” با هزاران زخم و درد کهنه قرار دارد، کج کرده و با کولهباری از دهها وعده “اجرایی نشده” بر سر ضیافت مردم مهماننواز این دیار نشسته است.
رئیسجمهور مهمان استانی است که در انتخابات سال ۹۲ با رای بالای ۸۰درصدی به ایشان، حمایت قاطع و آشکار خود از شعار “تدبیر و امید” را اعلام داشته و نقش پررنگی را در پیروزی داعیهدار این شعار ایفا نمودند. حمایت این مردم رنج دیده از گفتمان تدبیر و امید نه از جنس منش اصلاحطلبی یا آنتی اصولگرایی، بلکه از روی دههها تجربهی تلخ بیتدبیری و ناامیدی بود. ساکنین غرب آذربایجان به روحانی رای دادند چرا که اظهارات و ادعاهای وی حاوی پیامی مدبرانه و امیدوارکننده بود. “رفع تبعیض”، “حقوق شهروندی”، “مطالبات قومی”، “رفع معضلات اقتصادی” و وعدههایی از این قبیل، مردم خسته از سالها بیعدالتی را پای صندوقهای رای کشاند و رای بالا به تدبیر و امید را سبب شد.
اکنون سه سال از طرح آن شعارهای رنگارنگ و جذاب و انتخاب دکتر روحانی به عنوان رئیسجمهور ایران اسلامی میگذرد. مردمی که به امید کلید تدبیر روحانی در انتظار گشایش اقتصادی، تحول فرهنگی و فضای باز سیاسی بودند اکنون و در مقایسه با زمان حکمرانی گفتمان به اصطلاح “خدمت” جز مواردی اندک و جزئی، نشانی از تغییر و تحول در وضعیت معیشت و سایر حوزهها نمیبینند. رکود اقتصادی همچنان یکهتازی میکند، خبری از کارخانجات صنعتی و واحدهای تولیدی نیست، کمر جوانان این دیار همچنان زیر فشار بیکاری خم مانده است، فرهنگستان زبان جای خود را به بنیادی مجهول و راکد داده است، خبری از تحصیل به زبان مادری در مدارس و ایجاد رشته زبان ترکی در دانشگاهها نیست، قاچاق غیرقانونی همچنان سوار بر رخش افسار گسیخته خود میتازد و نشانی از مناطق ویژه اقتصادی و بازارچههای مرزی فعال نیست، صنعت گردشگری استان مغفول و آثار تاریخی در شرف نابودی است، تهدید تروریسم علیه امنیت استان پابرجاست و در یک کلام خبری از تدبیر و امید نیست! و این را میتوان از سردی استقبال مردم از رئیس جمهور، گزارشات آماری و اظهارنظرهای صورت گرفته در محافل عمومی به خوبی حس کرد.
به هر حال روحانی آمد و اینبار نیز با اعتماد به نفس بالا خبر از تدبیر و امید داد. رئیسجمهور باز هم از رشادت، غیرت و دلیرمردی مردمان این دیار سخن گفت و از مرزداری و ایثار این مردمان در دفاع از تمامیت ارضی میهن قدردانی نمود. از عملکرد دولت در طول سه سال گذشته تمام قد دفاع نموده و از دیپلماسی خارجی کشور ستایش کرد. اما از دهها وعدهای که خود در نزد مردم اورمیه و تبریز مطرح ساخته بود سخنی به میان نیامد. بالا آمدن چند سانتی متری آب دریاچه به سبب بارشهای بهاری به نام دولت ثبت شد و اشارهای به چرایی منتفی شدن تاسیس فرهنگستان زبان ترکی نشد. روحانی نگفت که چرا دولت از موضع خود در قبال تدریس زبانهای غیرفارسی در مدارس عقبنشینی کرد و سپس از زبان دستیار ویژه خود در امور اقوام طرح چنین وعدهای را اشتباه تلقی نمود. رئیسجمهور کوچکترین اشارهای به خواسته فراگیر اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی نکرد و نگفت که چرا همچنان هزاران تن از مواد استخراجی از معادن آذربایجان سر از کارخانجات اصفهان، یزد و دیگر مناطق مرکزی ایران در میآورند، و تمامی اینها در حالی بود که جوانان آذربایجانی در استادیوم تختی اورمیه درست مقابل ایشان دهها بنر و پارچهنوشته را با فونت درشت در راستای مطالبه این خواستهها باز نموده و بارها یک صدا شعارهایی با این مضامین سر دادند. اما رئیسجمهور نیز درست مانند صدا و سیما و رسانههای مکتوب و مجازی ملی این درخواستها را سانسور کرده و بیتوجه از کنارشان گذشت و همچنان به تعریف و تمجید از عملکرد دولت و گذاشتن هندوانه زیر بغل مردمان این دیار پرداخت. عجبا از این همه تدبیر!
چنین سناریویی سال گذشته در تبریز نیز تکرار شد. مردم استان آذربایجان شرقی درست به مانند همزبانان خود در غرب آذربایجان در جریان سفر دکتر روحانی به این استان مطالبات خود در زمینههای مختلف به ویژه زبان مادری و اقتصاد را مطرح ساختند و با دادن کارت قرمز به عملکرد ضعیف دولت در خصوص عمل به وعدهها، اعتراض خود را نشان دادند. اما سانسور و بایکوت تنها پاسخی بود که رئیسجمهور و هیئت دولت به آنها دادند.
اما این تمام ماجرا نیست. رفتار و استاندارد دوگانه و تبعیضآمیز در مواجهه با مطالبات مناطق قومی که از دست آوردهای دولت یازدهم و جزئی از سیاستهای ادامهدار آن است، میرود تا اندک روزنههای باریک امید را در آذربایجان تبدیل به ناامیدی محض و تاریکی مطلق نماید. نمونه بارز آن ایجاد رشته زبان و ادبیات کردی در دانشگاه سنندج، تدریس زبان کردی در مدارس این استان، ایجاد ورژن کردی چندین خبرگزاری بزرگ کشور و نمونه جدیدتر آن اظهارات رئیس جمهور در سفر به شهرستان مهاباد است. همان قدر که روحانی در اورمیه چشم خود را بر روی مطالبات مردم آذربایجان بسته و بدون اشارهای حتی کوچک بدانها از کنارشان به سادگی رد شد، اما در مهاباد با صراحت از اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی در خصوص زبان کردی و ضرورت توجه به این زبان خبر داده و بهبود وضعیت اقتصادی مناطق کردنشین را در زمره اولویتهای دولت تلقی نمود. در اقدامی دیگر حجت الاسلام و المسلمین یونسی دستیار ویژه رئیس جمهور در امور اقوام و اقلیتهای مذهبی در سفر خود به پیرانشهر، زبان گسترده از لحاظ جغرافیایی و دارای متکلمانی فراتر از ۳۰ میلیون نفر در کشور یعنی ترکی را زبانی “محلی” تلقی نموده و با ادبیاتی غیرقطعی از برنامههای دولت برای تدریس این زبان در کنار زبان کردی در آینده خبر میدهد!
اتخاذ موضع “بایکوت و سانسور” در مواجهه با مطالبات مردم آذربایجان و “ضروری و حیاتی” خواندن مطالبات سایر اقوام از سوی رئیسجمهور و تحقیر و کوچک شمردن زبان میلیونها ایرانی با محلی خواندن آن از سوی دستیار ایشان را با چه تعبیری بهتر از “استاندارد دوگانه و تبعیض آمیز” میتوان نامیدش؟
دکتر روحانی بر خلاف سایر سفرهای استانی خود، این بار علاوه بر مرکز استان یعنی اورمیه به شهرستان مهاباد نیز سفر کردهاند. اما با کدام استدلال و منطق؟ آیا حقیقتا مهاباد مزیت و برتری خاصی نسبت به سایر شهرستانهای بزرگتر از خود نظیر خوی دارد؟ یا رئیسجمهور این شهرستان را جزئی از آذربایجان غربی به حساب نمیآورند که به صورت جداگانه یک روز را برای سفر به آن اختصاص میدهند؟ مگر اتاق فکر ایشان از حساسیتهای موجود در استان آذربایجان غربی و تلاش مذبوحانه عناصر پانکردیسم برای ایجاد اختلافات قومی و دو قطبیسازی فضای استان بر اساس قومیتهای ساکن در آن خبر ندارند که اینگونه سعی بر تاکید بر کردنشین بودن مهاباد دارند؟
چگونه میشود که شخص دوم مملکت در مهاباد فریاد “بژی خهلکی کورد” (زنده باد ملت کرد) سر میدهد اما استفاده از لفظ “ملت یا خلق” برای سایر اقوام کشور اقدامی پانمنشانه، تجزیهطلبانه و بر ضد امنیت ملی تلقی میشود؟ چرا با وجود قرار داشتن مهاباد در حوزه جغرافیای سیاسی و تاریخی آذربایجان، دکتر روحانی از لفظ “کردستان” برای اشاره به شهر مهاباد استفاده میکنند؟
آنچه که واضح و مبرهن است، هر روز که میگذرد، از محبوبیت دولت یازدهم و گفتمان تدبیر و امید در میان مردم آذربایجان و در حوزهای بزرگتر در میان ترکهای ایران کاسته میشود و این نتیجه محاسبات اشتباه دولت و دولتمردان در مواجهه با مطالبات آذربایجان و اعمال تبعیض گسترده علیه آن است. بیتدبیریهای صورت گرفته از سوی دولت به مانند اقدامات اشاره شده در بالا، رفتهرفته از اعتماد مردم آذربایجان به دولت یازدهم کاسته و مطمئنا سایه رویگردانی ترکها از دکتر روحانی و سیاستهای ایشان، بر نتیجه انتخابات آینده ریاست جمهوری سنگینی خواهد نمود و عدم حمایت آذربایجان از وی به احتمال فراوان نتیجه انتخابات را دگرگون خواهد ساخت.
منبع: یول پرس. http://yolpress.ir/?p=8941