کودتا در ترکیه و آدامس افتخارات مُندَرِس | ایواز_طاها
در خاورمیانه سه کشور هستند که از فیلمهای سینمایی تا کافهها و قلیانهایشان شباهتی با هم دارند: ترکیه، ایران و مصر. تلاشهای احیاگرانهی دینی و مبارزه برای برقراری دموکراسی در یک صد سال گذشته در هرسه کشور سابقهی درازآهنگی دارد. جالب است که سید جمال الدین اسدآبادی، بازیگر اصلی ساحت احیا و تجدد، مخاطبان اصلیاش را در این سه کشور یافته بود. به علاوه مردمان هر سه کشور، هم چالشهای حاصل از تصادم سنت و مدرنیته را تجربه کردهاند، و هم دیکتاتوریهایی بر پایهی ملیگرایی را. با این همه، ترکیه از دههی نود با سرعتی بیشتر به سوی توسعهی سیاسی و اقتصادی گام برداشته و از جنبهی آزادی و حقوق مدنی از دوهمزاد خود پیشی گرفته است. ترکیه تنها کشور خاورمیانه است که به معنای واقعی رسانههای آزاد و احزاب مخالف دارد. به عبارتی، ترکیه افکار عمومی دارد ولی دو کشور همانندش تنها چیزی دارند به نام افکار عمومی سرگردان.
وقتی اردوغان با جسارت و پشتوانهی مردمیاش بر کودتای پانزدهم اوت فائق آمد، بخشی از افکار عمومی سرگردان ایران و مصر بیش از آنکه از کودتاگران متنفر باشد، دولت قانونی ترکیه را آماج نکوهشها و نفرتها قرار داد. میتوان ریشهی این نکوهش و نفرت را در رسانههای دولتی و نیمهدولتی دو کشور جست که سررشتهی لایههای پنهان افکار مردم را در دست دارند، حتی اگر در ظاهر مبغوض مردم باشند. لیکن بخشی از مشکل در جای دیگر نهفته است.
اگر در ایران سوژهی مضحکی به نام احمدینژاد پیچیده در هالهی نور و سوار بر وعدهی پنجاه هزار تومانی مجاری قدرت را در دست گرفت، نباید تنها به سراغ تقلب و نظارت استصوابی و عمر نوح جنتی رفت. اینها خود محصول علل دیگری هستند. باید ریشه را در فرهنگ اسبتدادزده و سنت کهنه با روکشی از تعارفات پاستوریزهی تهوعآور جست. فرهنگی که در همکنشی با جباریت دروغ و دورویی را نهادینه کرده است. آنکه در علن پیشانیاش را به نشانهی "زهد" مهرداغ میکند تا در نهان با فیش دویست و چند میلیونیاش بهشت را درست همینجا به آغوش کشد، یک فرد نیست، بخشی از جامعه است. و آنبخش دیگر که نمیتواند از این خوان یغما نصیبی ببرد باید به استمنای ذهنی گرفتارش کرد. یعنی ذهنش را درگیر ملکوت گذشتهی درخشان کرد و در گوشاش ورد برتری ذاتیاش بر دیگران را خواند که: «هنر نزد ایرانیان است و بس» تا احساس تبعیضاش به آتشفشان خشم تبدیل نشود. و او در گذشتهی موهوم آنقدر آدامس افتخارات مندرس بجود تا فراموش کند که اقتصاد کشورش لقمه شهری است بنام دبی.
از این پس وی چارهای نخواهد داشت جز آنکه درمان زخم ناتوانی حاصل از انسداد مجاری قدرت را از طریق شادمانی تلویحی برای حرمان دیگران بجوید. این رشته سر دراز دارد. در جریان حملات انتحاری در فرودگاه آتاتورک یک استاد ملیگرای دستهچپی نوشت: «رجب دو سه تا اردنگی دیگر لازم دارد تا مردم ترکیه از شرش خلاص شوند.» یعنی تحریک به عملیات انتحاری بیشتر. چیزی شبیه تیتر روزنامهی شرق در هنگام عملیات انتحاری در استانبول: «انتقام سخت از اردوغان!» در جریان کودتا نیز چنین تمنایی در جامهی ابراز خوشحالیهای زودهنگام تکرار شد که با شکست کودتا به نفرتی نژادپرستانه علیه اردوغان تبدیل گشت. (همراهی بخشی از مردم شادمان با موضع تلویحی رسانههای رسمی، که اغلب مخالف آن رسانهها هستند، تحلیل دیگری میطلبد.)
بخشی از جامعهی مصر نیز شادمانی مشابهی نشان داد در واکنش به کودتا. تا جایی که برخی از مطبوعات روز شنبه 16 اوت مصر با تیتر "سقوط دولت ترکیه" بر روی پیشخوان کیوسکها قرار گرفتند. بخشی از مصریان، و در رأسشان دولت کودتا، سراسیمه اخبار پیروزی کودتاگران ترکیه را در بوقها دمیدند. پیروزی کودتا برای آن بخش از مردم که با حماقتشان یک چکمهپوش بیرحم را بر فرق سر نشانده بودند، مایهی تسکین بود. تسکینی بر اینکه تنها ما نیستیم که در برابر نظامیان به زانو درآمدیم، یگانه دموکراسی خاورمیانه نیز در برابرش زانو زد. اگر سیسی با کشتن صدها نفر در میدان رابعه به قدرت رسید، باید ریشهی این توانایی را در شخصیتپرستی آن جامعه جست. از این رو، هم عقلانیت فرزندان آوریل، و هم صداقت و بلاهت محمد مرسی پیشاپیش مغلوب پوپولیسم ناصری بود به سود ظهور یک چکمهپوش بیرحم و میانمایه. مردم در مصر با سیسی بیشتر همذاتپنداری دارند تا با برادعی.
شکست دموکراسی در ترکیه برای سیسی ارمغان بزرگی میبود تا به غرب بفهماند که خاورمیانه سخت محتاج دیکتاتورهای خونریزی چون اسد و سیسی است. چه خوش گفتهاند: «اسد تانکهایش را برای سرکوب مردم فرستاد، و اردوغان مردمش را برای سرکوب تانکها.» اردوغان به دنیا فهماند که پیروزی بر مردم خصوصیت ذاتی کودتا نیست.
منبع: کانال تلگرامی ایواز طاها
www.telegram.me/eyvaztaha