فراموش کردم
رتبه کلی: 6865


درباره من
72/10/22
رهام
عشق من . . .
مست بودم اما پست نیودم . . .
سر کار بودم اما سربار نبودم . . .
بیکار بودم اما بی عار نبودم . . .
بی کس بودم اما با کس نبودم . . .
شاید بی صفا بودم اما بی وفا نبودم . . .
همش دلتنگ بودم اما دل سنگ نبودم . . .
خلاصه کنم عزیز لعنتی ام . . .
من مرد نبودم اما . . .نامرد هم نبودم . . .
rahatabrizi (RahaTabrizi )    

جریان خواستگاری یک خر...

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۹/۱۴ ساعت 14:08 بازدید کل: 172 بازدید امروز: 172
 

 خری آمد به سوی مادر خویش  بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش

برو امشب برایم خواستگاری  اگر تو بچه ات را دوست داری

 خر مادر بگفتا : ای پسر جان  تورا من دوست دارم بهتر از جان

 ز بین این همه خرهای خوشگل  یکی را کن نشان چون نیست مشگل

خرک از شادمانی جفتکی زد  کمی عرعر نمودو پشتکی زد

 بگفت : مادر به قربان نگاهت  به قربان دوچشمان سیاهت

 خر همسایه راعاشق شدم من  به زیبایی نباشد مثل او زن

 بگفت: مادر برو پالان به تن کن  برو اکنون بزرگان را خبر کن

 به آداب و رسومات زمانه  شدند داخل به رسم عاقلانه

دوتا پالان خریدند پای عقدش  یه افسار طلا با پول نقدش

 خریداری نمودند یک طویله  همانطوری که رسم است در قبیله

خر دانا کلام خود گشایید  وصال عقد ایشان را نمایید

 دوشیزه خر خانم آیا رضائی  به عقد این خر خوشتیپ در آیی

 یکی از حاضرین گفتا به خنده  عروس خانم به گل چیدن برفته

برای بار سوم خر بپرسید   که خر خانم سرش یکباره جنبید

 خران عرعر کنان شادی نمودند  به یونجه کام خود شیرین نمودند

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۳/۰۹/۱۴ - ۱۴:۱۰
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (3)