فراموش کردم
رتبه کلی: 1075


درباره من


من از عشق های بزرگ سخن میگویم نه عشقهای شدید.از نیازی که زاده"بی اویی"است نه احتیاجی که فقر "بی کسی"...








تصویر رویا (RoyaKiyana )    

درک متقابل...

منبع : zendegie-man-v-eshgham.mihanblog.com
درج شده در تاریخ ۹۰/۰۶/۱۳ ساعت 15:54 بازدید کل: 831 بازدید امروز: 95
 

زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود.

ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد:

مواظب باش،

مواظب باش،

یه کم بیشتر کره توش بریز...

وای خدای من، خیلی درست کردی ...

حالا برش گردون ...

زود باش. باید بیشتر کره بریزی ...

وای خدای من از کجا باید کره بیشتر بیاریم؟؟

دارن می‌سوزن

مواظب باش

گفتم مواظب باش!

هیچ وقت موقع غذا پختن به حرفهای من گوش نمی‌کنی ...

هیچ وقت!!

برشون گردون!

زود باش!

دیوونه شدی؟؟؟؟

عقلتو از دست دادی؟؟؟

یادت رفته بهشون نمک بزنی

نمک بزن...

نمک.....

زن به او زل زده و ناگهان گفت: خدای بزرگ چه اتفاقی برات افتاده؟! فکر می‌کنی من بلد نیستم یه تخم مرغ ساده درست کنم؟

شوهر به آرامی گفت:

فقط می‌خواستم بدونی وقتی دارم رانندگی می‌کنم، چه احساسی دارم !!!

                   

                    

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۰/۰۶/۱۳ - ۲۰:۵۷
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)