فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 789


درباره من
(علی علوی)ALI ALAVIE (S-ALIALAVIE )    

«داشتن یا بودن؟» مساله این نیست

درج شده در تاریخ ۹۲/۱۱/۰۸ ساعت 20:26 بازدید کل: 206 بازدید امروز: 191
 

ASD

«از نظر آنان که ریشه ی اصیل و واقعی در یکتاپرستی ندارند راه نجات قاطع روی آوری به یک «دین داری» اومانیستیک بدون مذهب، بدون اصول دین و موسسات مذهبی ست، آیینی که از زمان بودا تا مارکس وسیله ی ادیان غیرخدایی آماده شده است. ما با انتخاب بین مادی گرایی خودبینانه و قبول مفهوم خداوند از نظر مسیحیت روبرو نیستیم. زندگی اجتماعی خود-در کلیه ی جنبه های کار، فراغت و روابط شخصی-مبین جوهر «دین» خواهد بود و نیاز به دین جداگانه ای نیست. این خواسته و تمایل به «دین داری» بی خدا و بدون موسسات مذهبی حمله به مذاهب موجود نیست. بلکه بدین معناست که کلیسای کاتولیک باید روح و جوهر انجیل را به کار بندد، و آغاز این تحول تغییر در دیوان سالاری آن است. همچنین منظور این نیست که کشورهای سوسیالیستی باید غیر سوسیالیستی شوند، بلکه سوسیالیسم بدلی آنان باید به سوسیالیسم اصیل و انسانی مبدل شود. 
راز شکوفایی فرهنگ قرون وسطی در ایمان و بصیرت مردم به «بهشت آسمانی» بود. جامعه مدرن پیشرفت کرد زیرا بصیرت به گسترش «بهشت خاکی پیشرفت» به مردم نیرو داد. اما در قرن ما این بصیرت مانند برج بابل روبه فروریختن و ویرانی گذاشته و در شرف نابودی ست تا همه را زیر ویرانه های خود مدفون سازد. اگر بهشت آسمانی و بهشت خاکی تز و آنتی تز بودند تنها یک سنتز جدید جایگزین هرج و مرج و آشفتگی می شود: سنتز بین معنویت جهان اواخر قرون وسطی و تکامل و گسترش تفکر و علم از رونسانس تاکنون. این سنتز بهشت «بودن» است.»
آنچه در بالا آوردم صفحه ی آخر کتاب «داشتن یا بودن؟» اثر اریک فروم است. این قسمت بیانگر کل تئوری و نظر نهایی فروم و خلاصه ای از «راه حل» اوست. گرچه فروم در سراسر کتاب سعی می کند، در عین استفاده و کمک از فلسفه از ورود به آن خودداری کند، اما در این قسمتِ نهایی گویا ناچار ابعاد فلسفی نظرات خود را نیز بیان کرده است.
فروم سرمایه داری و تمدن موجودی که در آن می زیسته را شکست خورده می داند و آمریکا را در آستانه ی از هم گسیختگی. به طرزی که حتی در فصل آخر، «احتمال عقلی برای نجات» را بررسی می کند و باوجود آنکه احتمال را ضعیف می بیند بر آنست که بررسی احتمال برای اقدام به نجات، خود عملی سوداگرانه و ناشی از تسلط صنعت و سرمایه است و با مقایسه ی تلاش پزشک برای نجات بیمار حتی با احتمال اندک، معتقد است باید به هر تقدیر حتی با احتمال اندک برای نجات جامعه اقدام کرد.

ASD
فروم همچنان که فصل نخست کتاب خود را «وعده بزرگ، شکست آن و چاره های جدید» نامیده، معتقد است تمدن صنعتی در وعده های خود شکست خورده و شعار آن در اصل، «اقتصاد سالم برای انسان بیمار» بوده است و به زودی با فاجعه ی اقتصادی ویران خواهد شد. تا این جای کار که نفی مطلوبیت واقعیت موجود است من با فروم هم داستان ام. اما آنچه را که فروم «چاره های جدید» می نامد به دلایل زیر ناشی از طرح نادرست مساله در ذهن او می دانم. 
ابتدا می پرسم، آیا « یک «دین داری» اومانیستیک بدون مذهب، بدون اصول دین و موسسات مذهبی» بیش از حد انتزاعی و درونی نیست؟ آیا جدا انگاشتن مفهوم «دین» از «ماهیت و ذات» آن نیست؟ آیا چنین دینی قابل فرض است؟ آیا حتی بدون در نظر گرفتن تناقضات فلسفیِ آن، به یک «دیوان سالاری اومانیستیک» نخواهد انجامید؟ فروم اومانیسم را جدای از سرمایه داری می داند حال آنکه پایه ی فکری جامعه ای که او از هم گسیخته گی اش را می نگارد بر اومانیسم بوده است. آن چنان که پاپر می گوید: «انسان نقاد و آزاد از هرگونه قید آسمانی در حیات؛ انسانی که برای اداره زندگی جمعی، جز فردگرایی و سود انگاری مصلحت دیگری را نمی نگرد و به منابع مشروعیت فراانسانی بی اعتناست، موضوع بحث دموکراسی است». فروم می نویسد «ما با انتخاب بین مادی گرایی خودبینانه و قبول مفهوم خداوند از نظر مسیحیت روبرو نیستیم» و این از منظر من همان نقطه ای است که او در طرح صورت مساله به بی راهه رفته است. از نظر فروم «روح و جوهر» انجیل نجات دهنده است. اما «روح و جوهر انجیل» چیست؟ اگر منظور او اخلاق است پس هر مصلح اجتماعی دیگری نیز باید چونان مسیح پسر مریم، دوست داشتنی، مقدس، موفق و اعجازگر می بود! اگر اخلاق بدون دین ممکن بود، اگر بخشش، اعتدال، عدالت، اقتصاد به مفهوم حقیقی(یعنی میانه روی و نه مال اندوزی و سودمداری) و دیگر مفاهیم انسانی در هر چارچوب فکری و فلسفی (فارغ از درستی یا نادرستی آن) امکان پذیر بود پس مسیح دروغگویی بیش نبود! 
اگر نگرش یکتاپرستی و الحاد هیچ نقشی در خوشبختی بشر نداشت، و انسان می توانست با الحاد مدرنِ خودمحوری و خویش خداانگاری و پرستش خواسته های جمعی در کسوت اومانیسم، به سعادت برسد و فروم در نقش پیامبرعصرجدید وعده ی خویش را در فرستادن همه ی بشر-فارغ از آنچه که در دل می پرستند- به بهشت «بودن» عملی کند، پس مسیح که تنها یکتاپرستی را آیین نیکو می نامید و تنها آن را نجات بخش می شمرد مصلحی دروغگو بوده است و روح دین یک دروغگو هرگز نجات بخش نخواهد بود! فروم می پندارد دین جدید او «حمله به مذاهب موجود نیست» حال آنکه نادانسته شمشیرش را به روی مسیح کشیده است. 
از منظری دیگر که نگاه می کنم، حق با فروم است. تثلیث در نگاه نئومسیحیت، در نهایت به اومانیسم می انجامد و این اجتناب ناپذیر می نماید. پدر(خدا) در چهره ی انسان به زمین هبوط کرد تا به جای او رنج بکشد و تاوان گناه نخستین او را بدهد. پیام مسیح در تثلیث مرد. چرا که در این دید، پدر و روح القدس برای انسان و در خدمت او هستند. خدا برای انسان. این الیناسیون پیام مسیح است. اما انسان برای؟ 
نقطه ی اشتراک و جایگاهی که در آن تثلیث با دیگر مکاتب بشری دست دوستی می دهد، در پاسخ به سوال فوق است: انسان برای خودش! یا چنان که فروم کتاب دیگرش را نام گذارده، «انسان برای خویشتن». برای هواها و متامع شخصی اش و در نهایت-با وجود آنکه فروم (آن چنان که اشاره می کند) از این جمله بسیار ناراحت خواهد شد، باید بگویم- برای آن چه همه می خواهند.

ASD  ASD  ASD  

این مطلب توسط محمد.حسینی بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۲/۱۱/۰۹ - ۰۰:۵۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)