رفتی! خیال نازک من چند ساعت است
از این که خانه خالی خالی است، راحت است
بال کلاغ نامه رسان را شکسته ام
منت کشی برای شمایان حماقت است
من را چه به لباس قشنگ و تریپ شیک
من را چه کار با کت و شلوار و ژاکت است؟
من را چه به هنر، چه به موسیقی و تئاتر؟
"خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است"؟
تو بی خبر ز لذت میل و پیامکی
از نامه نخوانده که در عکس پاکت است
تو بی خبر از عالم و از ارتباط و از
زیبا رخان زنده که در فیس یا چت است
حمام ماهیانه من امر شخصی است
این هم به اصطلاح تو یک نوع عادت است
بیچاره من بدون نفس کار میکنم
راحت بخواب مادمازل اینجا الاغت است!
زیر فشار و خم شده و صورتم چروک
این ها همه عوارض بار امانت است
رفتی، برو! دو تا قدمت روی چشم من
دیدار بعد اگر بشود در قیامت است