فراموش کردم
رتبه کلی: 797


درباره من
سلام

اهل ایرانم، مهد تمدن
روزگارم بد نیست
تکه نانی،خورده هوشی،سر سوزن ذوقی
مادری دارم بهتر از گلبرگ گل
دوستی بهتر از آب روان
و خدایی که در این نزدیکی است
...
یکی از بزرگترین اهداف من در زندگی
شناسایی خود و طبیعت است
طبیعتی که منیتم را رقم زده است
و ازپس آن خواهان شناختی هستم به ژرفای اقیانوسی آرام
آرامی که آرام جانم شود
برای نزدیک شدن به این هدف گام در دانشگاهی نهادم که مرا با دوستانی آشنا ساخت که تا دیروز برایم غریبه بودند.
دوستانی که خیلی کوچکتر از آن بودند که به چشمان مان دیده شوند اما معرفتی ذاتی در آنان وجود دارد که به بزرگی تمام اقیانوس ها،دریاها،رودها،چشمه ها،آبگیر ها و آب راه ها است!
معرفتی که در هیچ موجود دوپایی آن را نیافتم .من با موجوداتی آشنا شدم که نه تنها من بلکه همه موجودات عالم بودنشان را به واسطه آنها یافته اند..
حال آنان بهترین دوستان من هستندکه مدام درس معرفت و بخشندگی را به من می آموزند.
درس تلاش برای ادامه حیات ،برای بودن و شدن!!
دوستانی دارم که هیچ گاه و به هیچ قیمتی دوستشان را به جفا نمی فروشند!
و...
لیسانس: میکروبیولوژی
فوق لیسانس :بیوتکنولوژی
به امید روزی که معرفت ما آدمها نسبت به هم نزدیک به معرفت همین موجودات ذره بینی شود!!
سایه خلیلی (SAYEJOON )    

بازار مترو

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۳/۱۹ ساعت 22:30 بازدید کل: 162 بازدید امروز: 161
 

 

 

 

 

قطار مترو

دوان دوان خودم  را به گیت ورودی سالن اصلی مترو تهران –کرج رساندم. با اعتبار کارت مخصوص مترو تهران بزرگ و به خرج 400 تومان ،اجازه ورود به سالن اصلی را پیدا کردم.به سرعت پله های طولانی و کم ارتفاع سالن را طی کردم ،آخر صدای لرزیدن ساختمان که حکایت از ورود قطار بین شهری به منطقه ایستگاهی  داشت،به گوش می رسید.بعد از فتح پله ها چشمانم به دیدن سکو محل توقف قطار روشن شد.

وای خدای من ،تا به حال در ساعات اولیه صبح چنین ازدحامی از جمعیت را که منتظر قطار بودند،ندیده بودم.با خودم فکر کردم ،با حوصله و رعایت حق تقدم می توان به راحتی وارد قطار مترو شد!!!

اما ..

ازدحام جمعیت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به محض باز شدن درب های قطار آنچنان فشاری به کمر و پهلوهایم وارد شد و چشمانم سیاهی رفت که وقتی به خودم آمدم متوجه شدم ناخواسته روی یکی از صندلی های قطار مترو نشسته ام!

قطار

 

گوش هایم به شنیدن صداهای اطرف ،تیز شدند! 

- دونات ،دونات دارم ،دونات نرم و تازه ،تاریخ امروزه

- پد لاک پاک کن ،نخ دندان ،مسواک oral B ،اسکاچ ظرف شویی دارم خانوما

- کش مو گل رز ،بامتل دارم...

-شال های نخی در رنگ های مختلف با جنس اعلا ،..

خلاصه با خودم گفتم: نکنه اشتباهی به جای مترو وارد بازار دست فروش ها شدم؟!؟؟

اما با کمی دقت به محیط اطراف و صندلی که روی آن نشسته بودم ،مطمئن شدم که سوار قطار مترو هستم!!

آخرین باری که از مترو استفاده کرده بودم حدود 2 سال پیش بود،این بار تازه های جالبی را شاهد بودم،احتمالا این مردم  به موضوع (کارآفرینی ) خیلی دقت داشته اند!!

دربین فروشندگان که 90 درصد خانم بودند،به موارد جالب توجهی برخوردم.مثلا یک خانم سالخورده حدود 70-80 ساله  با کمر خم شده و در حالی که دو تا پلاستیک بزرگ و پر را به دوش می کشید، مشغول فروشنده گی بود. او نان فتیر و دونات رضوی می فروخت.

با دیدن او حیرت کردم،در ذهنم این سوال پیش آمد،که چه عاملی  او را در این سن به این کار مجبور کرده است؟

بعد از او چند مورد دیگر که شبیه ش بودند را در همان روز دیدم مایه تاسف بود.

علاوه بر آنها خانم های جوانی را دیدم  که مشغول دست فروشی بودند.افرادی که در نگاه اول حتی به ذهن آدم خطور نمیکرد که فروشنده مترو باشند اما وقتی اجناسشان را از کیف ها یا پلاستیک هایشان در می آوردند و شروع به تبلیغات می کردند ،متوجه میشدی که او نیز یک دست فروش است!

بعد از آن روز بارها از مترو استفاده کردم و هر بار با موارد جدید و جالبی روبرو میشدم. در ابتدا با حضور آنها در مترو مخالف بودم علاوه بر اینکه صدای آنها و رفت و آمدشان در سالن قطار مزاحم آرامشم میشد برایم سوال بود که چرا مسئولین به این مورد رسیدگی نمی کنند؟! مدتی بعد متوجه شدم جریانی به راه افتاده  (به عنوان طرح جمع آوری مقوله دست فروشی) که مثلا قصد دارند پرونده دست فروشی در مترو را ببندند! اما ماهها می گذرد و دوستان دست فروش مترویی همچنان جایگاه خود را حفظ کرده اند!

ولی  در حال حاضر این را فهمیدم که اکثر آنها از سرناچاری و خانه نشینی از سر بیکاری و بی عاری همسرانشان خطرات و مشکلات دست فروشی در مترو را به جان خریده و برای سیر کردن شکم فرزندان و همسران نیمه محترم شان و حفظ آبروی تصنعی دست به این کار زده اند.

به عقیده من این موضوع تاثیر عمیقی در تغییر آداب و فرهنگ مردم ما دارد. ممکن است بپرسید چگونه؟!

اول اینکه خانم ها با چنین شیوه رفتاری وقتی شروع به کار در خارج ازمنزل  (با حفظ وظیفه کار در خانه) می کنند رفته رفته همسرانشان را به بیکاری و عدم مسئولیت پذیری عادت میدهند.

فروشنده

دوم، برخی از خانم های فروشنده برای تبلیغ اجناسشان از خودشان به عنوان مدل استفاده میکنند.این  کاربیشتر مخصوص فروشنده گان لباس و لوازم آرایشی است.کار آنجایی بیخ پیدا میکند که فروشنده لوازم آرایشی خودش را به طرز وحشتناکی غرق در مواد آرایشی که برای فروش آورده میکند.

شما قضاوت کنید،حاصل این رفتار چیست؟؟؟

 

 

 

چه کار

 

 

سوم بچه های کار، بچه های کوچکی که درسنین زیر 15 سال مجبورند برای یک لقمه نان از اول صبح تا آخر وقت در قطارهای مترو سرگردان باشند و با کلی فشار فکری و روحی(استرس ناشی از مامورین مترو و سارقین مترو و...) مواجه شوند و خدا میداند این دختران و پسران کوچک در معرض چه آسیب های اجتماعی دیگری نیز قرار میگیرند . اینها چگونه آینده ساز ایران زمین خواهند شد؟؟

 

 

چهارم ، افراد  سالخورده که به احتمال زیاد با بی مهری فرزندانشان مواجه شدند و برای سیر کردن شکم شان در روزهای باقی مانده حیات ،با شرایط جسمی بسیار نامناسب  مجبور به دست فروشی در مترو شدند ،واقعا اینها چه پیامی برای نسل من و تو نوعی دارد؟

این موضوعات جای تفکر و بحث بسیار دارد. باید دقت شود که ما به کدامین مقصد رهسپار هستیم؟ ارزش هایمان  را به چه بهایی و در ازای چه چیزی به رایگان می فروشیم؟

امیدوارم همه ما اندیشه ها و اعمالمان در جهت رشد و شکوفایی همه جانبه هم نوعان و میهن عزیزمان باشد

 

این مطلب توسط محمد.حسینی بررسی شده است.
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)