عاجزانه خواهش می کنم بخوانید.
با کمک صدا و سیما؛ با دروغ گفتن پول دربیاورید!
به قول برخی ریش سفیدها، معلوم نیست اصلا مملکت چه خبر است! برای برخی اتفاقات آدم خون گریه کند جا دارد، خون بالا بیاورد هم. دم از انقلاب که زده می شود، داد و فریاد فرهنگی فرهنگی بودنش تا آن سر عرش می رود، اما دم اجرا، تنها چیزی که گم شده، لگد شده، خاک بر سرش شده، با مشت زده اند توی صورتش، برایش حتی قرانی پول نداریم همین فرهنگ است. همین ادب. ولی برخی از رو برو که نیستند، وقت ادعا و دم قیل و قال، وقتی که می خواهند «انقلاب فرهنگی» را صرفا مثل دوران دبستان «بخش» ش کنند، کم می ماند بروند ماه را بیاورند و بزنند از وسط دو شقه اش کنند. که چی بروید کنار دارد انقلاب فرهنگی می آید. اما کو دقیقا این انقلاب و این فرهنگ؟ چه رسد به انقلاب فرهنگی.
کار به جایی می رسد که رهبر مملکت (مملکت! آنهم رهبر مملکت!) خطاب به سینه چاکان و یا آن دسته بزرگوار آماده سینه چاکی صراحتا می گویند (نقل به مضمون) که اگر این سینه چاکی برای من است، میگویم که این کار را نکنید، جای سینه چاک کردن فلان کار را انجام دهید. به معیشت مردم برسید. به اقتصاد برسید، به رفع مشکلات مردم. نه آقایان هنوز درگیر سینه چاکی اند و هی دارند سینه چاک می کنند. فعلا برای کارهای دیگر وقت نیست. بقول جوانک علاف سر کوچه که در جواب ملا نصرالدین «اگر فرصت کردی، سر و سامانی هم به زندگی ات بده» گفت: کو فرصت؟ واقعا کو فرصت؟ اینقدر پیراهن سالم هست هنوز برای سینه چاکی! شما بروید کنار خواهشا!
بعد همین رهبر عزیز چند سال پیش می آیند فرمان (دقت بفرمایید؛ فرمان! برخی وقتی می گویند فرمان حال به حال می شوند اصلا، اما کو اجرای آن؟) هشت ماده ای صادر می کنند برای مبارزه با مفاسد اقتصادی، ده سال نگذشته یک نفر آدم جسور دیوانه پیدا می شود با همراهی کلی دله دزد بدبخت، 3 هزار میلیارد توی جیبش می گذارد و می رود همسایگی ینگه دنیا. چجور جیبی بوده نمی دانم. حالا توی دنیا هم آب از آب تکان نمی خورد که یارو پول ممکلت را برده دارایی مردم را برده، دستش را ببندند و به خاطر حکومت و دولت و جنگ و اسلام و هر چی، نه اینها بکنار، بلکه به خاطر مردم برش گردانند، که برش نمی گردانند، باز این به کنار. کارد موقعی به استخوان آدم می رسد که می بیند اینجا، همین دم گوش آدم چه خبر است. آنهم وقتی چشم به نامردها دوخته ای و از نامردی شان تا مغز استخوانت می سوزد. بعد که می بینی برخی از همین داخلی ها هم ترمز بریده اند که دست احدی به آن نمی رسد یا خوابشان انقدر برده که به صور اصرافیلی هم بیدار نمی شوند، دیگر جان به جان آفرین تسلیم کنی، کا رکمی کرده ای.
بله. با کمک صدا و سیمای خودمان با دروغ گویی و سم پراکنی، پول دربیاورید. آنهم پول درشت. پول خوب. پول دوست داشتنی که بسادگی هم نتوانی نادیده اش بگیری! حوصله کنید هنوز.
از یک طرف این شده وضعیت اقتصادی ما! بله قبول. اصلا دو پایتان هم روی تخم چشممان. ما در جنگ اقتصادی تمام عیار درگیریم. قبول. باید با بیکاری کنار بیاییم، قبول. باید با برنامه ریزی هایی که مثل هندوانه چاقو نخورده اند، که ممکن است حتی کله پا هم بشویم باز باید کنار بیاییم، قبول، باید صبر داشته باشیم و بخدا توکل کنیم، این هم به روی چشم، اما دیگر گند زدنهای صدا و سیمایِ انقدر مدعی را که نمی شود تاب آورد. جوانک بیکار علاف ازدواج نکرده تحصیل کرده، دستش را زخم زده، زخمش را نمک، که پول مردم نخورد، صابر باشد، متحمل باشد، چشم به انتظار نشسته، مظلومانه و سر به زیر، و مهمتر مطیع و گوش به امر مسئولین بلند پایه و کوتاه پایه، بعد ببیند یکی در همین صدا و سیمای عزیز و پاک ما (؟) راست راست راه می رود و با دروغ پول در می آورد، چه حالی پیدا می کند؟ که داخل همین صدا و سیما، کنار این، عده ای هم راه بیافتند که آقا چرا وضعیت فرهنگ ما چنین و چنان است و برای فرهنگ ما با ریخت حق به جانب، شب چهلم بگیرند و زار بزنند که جز ما کسی به فکر نیست. شمع روشن کنند. و لابد بعدا هم بروند خروار خروار پشت سر ملت بخندند. این یعنی چه؟ کدام فرهنگ وقتی صدا و سیما از خودش بی خبر است؟ که هر گندی به این فرهنگ زده خودش زده، هر تیشه ای به ریشه خورده، به دست او بوده! با این افراط و تفریطهایی که از او شاهدیم. که هیچ دستگاه فرهنگ سازی قدرتمندی دیگری جز او نه داشتیم و نه داریم.
ببینید کار به کجا رسیده دخترک در تبلیغات رو به مادر می گوید منتظرم کفشم را بیاورند، کفشهای دیگر کفش نیست. نوش جانتان کفاشان کشور و مخصوصا کفاشان تبریز. که با خون جگر دارید این صنعت را در این کشور سر پا نگه می دارید! نوش جانتان باشد این جمله حکیمانه و ادیبانه که از رسانه ملی ما به آشکاری و بی اندکی نگرانی به همه ایران پخش می شود. که در این آشفته بازار هجمه، از نوع چینی، که یک صدا و سیمایی هم پیدا می شود که به یاری بدبختی ها می شتابد آنهم چنین قدرتمند و این چنین شجاعانه. درود بر شما! خدمت به مردم، رفع مشکلات اقتصادی سیخی چند است، برخی اصلا برای خودشان رهبرند. برو کنار آقا! کو فرصت اصلا!


بدم آمد از خودم. نگوییم از فلان کنفرانس معرفی فلان فن آوری، فن آوری تکان دهنده ای که آبرو می آورد برای یک کشور، درآمدهای هنگفت و سرسام آوری که می شنوی، براستی سرسام میگیری، بعد این شرکت هم راه افتاده با چسباندن چند تکه آهن مضخرف، با ادعایی شگفت و به رخ کشیدن تخصصی عجیب، و بدتر و بدتر و بدتر از همه ادعای ساخت ایران بودنش «چرا انقدر بدبخت و مظلومی تو ایران؟»، چنان قشقرق و سر و صدایی راه انداخته آن سرش ناپیدا!


شرکتی که کرم حلزونش آبروی مان را برد، کار بجایی رسید که نامه نگاری های اداری شروع شد سر آخر بی آنکه این شرکت جدا دروغ گو، توبیخ یا محکوم به کلاه برداری شود، فقط تبلیغ کرم حلزون از او سلب شد! همین و تمام. همین و والسلام. چه عجیب است که این شرکت هنوز دست از کارهای خود نکشیده، با ادعاهایی جدا احمقانه، و چقدر مدیریت شده به کار خود ادامه می دهد.
.jpg)

شما فقط به همین سوال ما جواب بدهید و ما با بقیه دروغهای واقعا ناراحت کننده کاری نداریم: چطور وسیله ای می تواند در عین حال که ورزش و نرمش را راحت تر می کند، لاغری را تسریع کند؟ با در نظر گرفتن این اصل که برای لاغری بدن باید کار کند، گرم شود و عرق کند و کالری بسوزاند! یک جستجوی ساده در اینترنت هم می تواند حقیقت را برای شما آشکار کند. که لاغری به ورزشهای واقعی نیاز دارد نه نرمش آنهم با کمک یک وسیله کمکی!!! با یک جستجوی ساده هم می توانید به این واقعیت دست بیابید که چنین وسیله ای کوچکترین، دقت بفرمایید کوچکترین کمکی در لاغری نمی کند، و نمی تواند بکند اصلا. در هر تبلیغ این شرکت برای معرفی سایر محصولات فاخرشان و اختراعات بکرشان!!! به سادگی آب خوردن چهار پنج دروغ شاخدار تحویل مردم می شود، آنهم با الفاظی جدا جادو کننده و با تصاویری جدا تاثیر گذار. نه از خودی ها بعید است!!!! حتما کار صهیونیست های ملعون است. ببینید تا کجا نفوذ کرده اند نامردها.
خدا کشور ما را رحمت کند. آقایان بزرگوار فقط بلند ستاد تشکیل دهند. عیبی ندارد. اما یک ستادی هم برای کنترل بچه بازی های صدا و سیما تشکیل بدهید. برای برچیدن دروغ هایی که صدا و سیما مبلغش شده. برای جلو گیری از بی ادبی هایی که صدا و سیما خواسته ناخواسته مامورش شده. دست مریزاد آقایان. کشور دارد از پا در می آید شما هنوز نمی دانید که خودتان شبیخون فرهنگی تشریف دارید!!!
برچسبها: تن تاک، سپیده ماهان، کفش تن تاک، دراز و نشست تن تاک