لطفا جاوا اسکریپت را فعال نمایید
بهار آمد و
او رفت و
فاطمیّه رسید دوباره کوچه، لگد، درد؛
[ آه ] آسمان پژ
م
دلم به یاد مدینه بهانه می گیرد
سراغ باغ گلی را شبانه می گیرد
چه حکمت است که چون نام فاطمه آید
برای گریه دل من بهانه می گیرد؟
امروز جمعه نیست ؛
پس چرا اندوهِ غروبِ جمعه ها در سینه هاست ...
آه ، فاطمیه ...
مهدی جان! موکول می کنم سخنم را به روز بعد ... امروز حال مادرتان رو به راه نیست ...
مگه میشه فاطمیه اشکامون رو در نیاره
تقصیر چشمای مانیست نام زهرا گریه داره
او روزی با بذر یک گل
به دنیا آمد
با قرآن و آینه دوست شد
و تنها سهم او از زمین کوچ بود
گلها به چشمانش سوگند می خوردند و به دستش، آبـ ها
و همچنان قطره قطره میچکند بر مساحت نبودنش ...
غم هجرانت آنقدر سنگین است که
یک روز نه بلکه یک دهه
یکسال نه که هر سال
و هرسال دوبار سوگواری نیز
تسلی مان نمی دهد.
سلام خداوند بر بانوی بزرگواری که بخاطر عظمت مهربانی اش نسبت به پدر بزرگوارشان - رسول خدا صلی الله علیه و آله - ام ابیها ( مادر پدرش ) لقب گرفتند.
ایام فاطمیه برهمگان تسلیت باد