لطفا جاوا اسکریپت را فعال نمایید
Play Video
Foreground
---
White
Black
Red
Green
Blue
Yellow
Magenta
Cyan
---
Opaque
Semi-Opaque
Background
---
White
Black
Red
Green
Blue
Yellow
Magenta
Cyan
---
Opaque
Semi-Transparent
Transparent
Window
---
White
Black
Red
Green
Blue
Yellow
Magenta
Cyan
---
Opaque
Semi-Transparent
Transparent
Font Size
50%
75%
100%
125%
150%
175%
200%
300%
400%
Text Edge Style
None
Raised
Depressed
Uniform
Dropshadow
Font Family
Default
Monospace Serif
Proportional Serif
Monospace Sans-Serif
Proportional Sans-Serif
Casual
Script
Small Caps
Defaults
Done
با سلام
امروز بعدازظهر با همسرم مسیری را که زمانی در آن محله زندگی میکردم
با موتور سیکلت طی کردیم
محله ای بنام وزیر آباد تبریز
از چهارراه ابوریحان به سمت پایین و از چهارراه لاله به سمت خیام
محله ای بود بنام وزیر آباد یه اسمی هم داشت گزران میگفتند
مسجد شهید کلاهدوز دقیقا آن منطقه است
سال 1378 مدتی در آن جا ساکن بودم در زمان نامزدی
باغ بزرگی در آن منطقه بود که الان خانه های زیادی بجایش ساخته شده است
مردی بود که روی دوچرخه شیر میفروخت و محله ای با صفا و قدیمی که
اکثریت امروز دیدم رفته اند ولی خانه قدیمی دایی من که با سه پله به پایین میرفت هنوز
با سقف شیروانی خودش خودنمایی میکند
این خانه به مدرسه سازی اهدا شده است
خیلی عوض شده است خیلی تقریبا یک ساعتی گشتیم تا پیدا کردیم
از چند نفر پرسیدم و خلاصه یک لحظه دیدم مرحوم زندایی مرا صدا میکند
ثریا بیا آدرس را درست اومدی
یک لحظه دیدم درب خانه خودش ایستاده است
به سجاد میگویم میگوید خیالاتی شده ای
خاطرات قدیمی برای من مثل یک فیلم سینمایی است از جلوی چشمانم میگذرد
عجب دنیایی است می اییم و میرویم و دود می شویم
چیزی از ما نمی ماند جز یک اسم که آن هم فراموش میشود
نقاشی از آن محله و چشمه آن محل است
اینجا چشمه ای است در وسط آن محله بود
که زنها لباس می شستند و آب پر میکردند
تمام صحنه های این چشمه در برابر دیده گانم
خودنمایی میکنند
به علت هزینه های بالا ممکن است سایت از دسترس خارج شود.
لطفا ما را در اینستاگرام دنبال کنید.