فراموش کردم
اعضای انجمن(108) ارتباط با مدیریت انجمن طریقه آپلود عکس ، فیلم وموسیقی میانالی از نگاهی متفاوت طریقه قرار دادن موسیقی و کلیپ در مطلب
جستجوی انجمن
ثریا محسنی (SMIRAN )    

خاطرات تصویری خودم در خانه استاد شهریار

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۸/۰۲ ساعت 21:46 بازدید کل: 300 بازدید امروز: 297
 

با سلام

امروز جمعه بتاریخ دوم آبانماه سال 1393 با خانواده و تعدادی از فامیل برای بازدیدی

فرهنگی عازم خانه استاد شهریار شدیم

این خانه در منطقه 17 شهریور جدید و محله مقصودیه قرار دارد

خانه استاد شهریار

این خانه مال استاد شهریار است و فرزند استاد مدیریت آن را که به

موزه ادبی تبدیل شده است برعهده دارد

عکسها و آثار زیادی در این موزه قرار داده شده است که تماما خاطرات استاد شهریار را زنده میکند

پس از ورود به ساختمان وارد حیاط بزرگی می شویم که درختی در آن خودنمایی میکند

و تابلویی از استاد و مجسمه ایشان روی دیوار نصب شده است

وسط حیاط یک حوض بزرگ قرار دارد

......................

پس از ورود به ساختمان خانه به دو قسمت زیر زمین و طبقه بالا تقسیم می شود

قسمت زیر زمین آثار و عکسهای استاد هستند

در زیر زمین هم یک حوض با چند نیمکت بصورت نشیمن قرار داده شده است

داخل حوض ماهی های کوچکی به چشم میخورد

.................

از عکسهای استاد میتوان به آلبوم عکسهایی که با دوستانش انداخته است

اشاره کرد از استاد صبا گرفته تا خیلی از دوستان صمیمی

.......................

با خودم میگویم یادش بخیر استاد شهریار در این خانه چه خاطرات تلخ و شیرینی داشته است

با بچه ها با دوستان با کسانیکه به دیدارش می آمدند با خانواده اش

در این ظرفها چه کسانی غذا خورده اند چه کسانی دور سفره با هم بوده اند

...................

در طبقه بالا دو اتاق و با یک آشپزخانه وجود دارد

 اتاق پذیرایی ویژه مهمانان است و یک اتاق هم اتاق خود استاد

مبل ها فرش همچنان در محل اصلی خود قرار گرفته اند

رختخواب استاد شهریار همچنان پهن شده است و لباسهایش در کنار رختخواب هستند

................

هنوز کتری روی چراغ قرار دارد و استکانها آماده است

ساعت سالهاست که خوابیده است

و تلویزیون سیاه و سفید استاد در گوشه اتاق قرار گرفته است

...........................

احساس کردم استاد از اتاق خود شعری را میخواند

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بر لبِ لرزان من ، فــریادِ دل ، خاموش بود ----- آخــر آن تنها امیــد جــان من تنــهــا نـبــود

جز من و او ، دیگری هم بود ، امّا ای دریغ ----- آگَه از دردِ دلم، زان عشقِ جان فرسا نبود

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بر لبِ لرزان من ، فــریادِ دل ، خاموش بود ----- آخــر آن تنها امیــد جــان من تنــهــا نـبــود

ماکت کوه حید ر بابا هم در این موزه ساخته و در دید عموم قرار گرفته است

 

...........................

لباسهای استاد در داخل یک کمد قرار دارند

لباسها و کلاهی که روزها زیادی با استاد بوده اند

و در دلشان خاطرات فراوانی داشته اند

...............................

این اعلامیه را هم در زمانی که از در خارج می شوی میبینی

اصل اعلامیه است که از سال 1367 نگهه داشته شده است

و بالاخره بازدید من و خاطراتم در خانه استاد شهریار به پایان می رسد

اما خاطرات استاد شعرهایش نوشته هایش همیشه در دلم باقی می ماند

..............................

باید از محشر گذشت 

 این لجن زاری که من دیدم سزای صخره هاست

گوهر روشن دل از کان و جهانی دیگر است

 عذر می خواهم پری

من نمی گنجم در ان چشمان تنگ.

روی جنگلها نمی ایم فرود

شاخه زلفی گو مباش.

اب دریاها کفاف تشنه ی این درد نیست

بره هایت میدوند.

جوی باریک عزیزم راه خود گیرو برو

یک شب مهتابی از این تنگنای بر فراز کوهها پر میزنم

میگذارم میروم ناله ی خود میبرم دردسر کم میکنم چشمهای خیره می پاید مرا

غرش تمساح می اید به گوش کبر فرعونی و سحر سامریست

دست موسی و محمد با من است

صبح چندان دور نیست...

×××××××××××××××××××××××××××××××××××

موفق و شاد و خوشبخت باشید

قلبهای جاویدان

این مطلب توسط جلال علی اصغری بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۳/۰۸/۰۳ - ۲۳:۰۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
3
1 2 3


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)