|
مهربان...
(SOGOL18 )
آلبوم:
تصاویر پروفایل
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
229 بازدید امروز: 227
توضیحات:
موسی مندلسون،پدر بزرگ آهنگساز شهیر آلمانی،به کلی ،از زیبایی بی بهره بود او غیر از قد کوتاه وهیکل ناموزونش،قوز بزرگی هم در پشتش داشت. روزی موسی در هامبورگ با تاجری آشنا شد که دختر زیبایی داشت به نام فرومیه ،وبی درنگ یک دل نه صد دل عاشقش شد! اما ظاهر نازیبای موسی برای فرومیه زننده ونفرت انگیز بود . وقتی زمان عزیمت رسید ،موسی تمام قدرت و روحیه اش را جمع کردو از پله های ساختمان بالا رفت ودر اتاق فرومیه را کوبید تا برای آخرین بار شاید فرصت گفتگو پیدا کند . فرومیه زیبایی بهشتی حیرت آوری داشت اما امتناع او از نگاه کردن به موسی ،دل موسی را می آزرد. موسی سر انجام با شرم پرسید :شما اعتقاد دارید که پیوند ازدواج در آسمان بسته میشود ؟فرومیه همچنان که به زمین نگاه میکرد گفت :بله شما چی ؟موسی جواب داد :بله من هم همینطور .می دانی هر پسری که متولد میشود خداوند دختری را که در آینده به عقد او در می آورد معرفی میکند . وقتی من متولد شدم عروس آینده ام را برایم تعیین کردند .بعد خداوند گفت :اما همسرت قوز خواهد داشت .من بی درنگ صدا زدم : آه خداوند ،زن قوزدار تراژدی بزرگی است .تمنا میکنم قوز را به من بده و بگذار او زیبا باشد . فرومیه سرش را بالا آورد وبه چشمان موسی نگاه کرد.آنگاه خاطره ای دور وعمیق در ته ذهنش ،تکان خورده بود .دستش را ج
درج شده در تاریخ ۹۳/۰۹/۱۶ ساعت 00:10
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|