آســــمان جور خیانت نتوانست کشیـــد
آسمان ده ما تنگ و نفس گیر شده است / باغ خشکیده و این دهکده دل گیر شده است
« از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند»(1) / عشق شیریست که درخانه ی ما پیر شده است
ما پـلنـگیـــــم ولی لکّه به وجدان داریم / دوره گردیم که از دهکده ها سیر شده است
یوسف از راه رسید و به دل چاه خزید / قافله رفته و این آمدنت دیــــر شده است
آســــمان جور خیانت نتوانست کشیـــد / قرعه افتاد ولی پای تو درگیر شده است
سروش بهاری ینگجه