خاطرت گل می کند در گیر و دار زندگی هر گره گل می شود در پود و تار زندگی
بازوانم تاب تــنـــــــهایی ندارد مـــــاه من من پلنگی خسته ام در زیر بـــــار زندگی
بعد تو اندوه و حسرت خانه را در میزند می رود از خانه ام حتـــــی قرار زندگی
صحبت از اندوه و حسرت صحبت از دلدادگیست صحبت از خشکیدنم در تک بهار زندگی
آهوان در خانه ام این پا و آن پا می کنند «من پی دیروزم و» شاید شکار زندگی
خاطراتت از حریر گونه ام سر می خورند هر گره خون می چکد از کام دار زندگی
سروش بهاری
به علت هزینه های بالا ممکن است سایت از دسترس خارج شود.
لطفا ما را در اینستاگرام دنبال کنید.