فراموش کردم
رتبه کلی: 10404


درباره من
با صدای بی‌صدا
مث یه کوه بلند

مث یه خواب کوتاه

یه مرد بود یه مرد

با دست‌های فقیر

با چشم‌های محروم

با پاهای خسته

یه مرد بود یه مرد

شب، با تابوت سیاه

نشست توی چشم‌هاش

خاموش شد ستاره

افتاد روی خاک

سایه‌اش هم نمی‌موند

هرگز پشت سرش

غمگین بود و خسته

تنهای تنها

با لب‌های تشنه

به عکس یه چشمه

نرسید تا ببینه

قطره، قطره

قطرهٔ آب، قطرهٔ آب

در شب بی‌تپش

این طرف، اون طرف

می‌افتاد تا بشنفه

صدا، صدا ...

صدای پا، صدای پا ...



____SaSha____ (SaaSH )    

زندگی صندلیه غمه و من پایشم...

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۹/۲۸ ساعت 00:16 بازدید کل: 305 بازدید امروز: 105
 

 


چقدر تلخ بود کودکی ام ...

که سیگار را قاتل پدر میدانستم

و چقدر سخت است امروز

که قاتل پدرم را روزی هزار بار میبوسم ...

همین و بس !

زندگی هیچ نمیگوید

نشانت میدهد ...

 

 

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۹/۲۸ - ۰۰:۱۶
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)