|
M r .Hellish
(
![]()
آلبوم:
تصاویر مربوط به مطالب
![]()
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
197 بازدید امروز: 196
توضیحات:
سلطان به وزیر گفت: ۳ سؤال می کنم، فردا اگر جواب دادی هستی وگرنه عزل می شوی.
سؤال اول: خدا چه می خورد؟ سؤال دوم: خدا چه می پوشد؟ سؤال سوم: خدا چه کار می کند؟ وزیر از این که جواب سؤال ها را نمی دانست ناراحت بود. غلامی فهمیده و زیرک داشت. وزیر به غلام گفت: سلطان ۳سؤال کرده اگر جواب ندهم برکنار می شوم. این که خدا چه می خورد؟ چه می پوشد؟ چه کار می کند؟ غلام گفت: هر سه را می دانم اما ۲ جواب را الان می گویم و سومی را فردا. اما خدا چه می خورد؟ خدا غم بنده هایش را می خورد. این که چه می پوشد؟ خدا عیب های بنده های خود را می پوشد. [۲] اما پاسخ سوم را اجازه بدهید فردا بگویم. فردا وزیر و غلام نزد سلطان رفتند. وزیر به دو سؤال جواب داد. سلطان گفت درست است ولی بگو جواب ها را خودت گفتی یا از کسی پرسیدی؟ وزیر گفت: این غلام من انسان فهمیده ایست، جواب ها را او داد. سلطان گفت: پس لباس وزارت را در بیاور و به این غلام بده، غلام هم لباس نوکری را درآورد و به وزیر داد. بعد وزیر به غلام گفت: جواب سؤال سوم ۳ چه شد؟ غلام گفت: آیا هنوز نفهمیدی خدا چه کار می کند خدا در یک لحظه غلام را وزیر می کند و وزیر را غلام می کند...
درج شده در تاریخ ۹۴/۱۰/۰۸ ساعت 14:10
برچسب ها:
1
2
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|