فراموش کردم
رتبه کلی: 515


درباره من
Existence is available for those who are available to existence. And then I tell you, there is no boredom. Life is infinite delight.



هستی در دسترس کسانی است که خود در دسترس هستی اند. و آنگاه به شما قول می دهم هیچ ملالتی در بین نیست. زندگی سروری لایتناهی است.





All perfectionism is a sort of deep ego trip. Just to think of you in terms of ideals and perfection is nothing but to decorate your ego it its uttermost. A humble person accepts that life is not perfect.



کمالگرایی نوعی سفر طولانی به سوی « من » است. اندیشیدن به « من » در قالب ایده آلها و کمال چیزی جز هقت قلم آراستن « من » نیست. انسان فروتن می پذیرد که زندگی کامل نیست

زندگی با ذهن یعنی:

زندگی با عدم آگاهی و حضور درد و

رنج ها .

زندگی با من حقیقی ، یعنی :

زندگی با آگاهی حقیقی و حضور آنچه

خیر است.


.........
باده از ما مست شد، نی ما از او

قالب از ما هست شد، نی ما از او
...............

مشکل بسیاری از ما اینست که گوش

نمیدهیم تا بفهمیم


بلکه گوش میدهیم تا جواب دهیم


..............
.....................جالبترین سخن


یه مرد روزی نوشت دخترک تنش را می فروخت برای نان... ما عقیده هامون را می فروشیم برای هیچ... کدوم یک فاحشه تریم!؟...

نجابت باید عقیده هر کس باشه... و این عقیده فطعن نماد بیرونی هم داره... من نمی گم که هر دختر باکره ای نجیبه و هر زن فاحشه ای نا نجیب... اما این یه تیکه پوست می تونه همون وسیله برای نشان دادن ارزش های اعتقادیمون باشه... همه ما محتاج نون نیستیم که فاحشه ایم... خیلی هامون فکر فاحشه داریم... خیلی هامون جسم فاحشه... و خیلی هامون، هم جسم فاحشه داریم و هم فکر فاحشه... تو این میون کمن مونث هایی که همه جوره باکره اند...

خودمون رو گول نزنیم... همه مردهای روشنفکر امروزی حداقل براشون یکی از انواع بکارت مهمه... حتی اگر قوین انکار کنن...

دریغا که خیلی از همین روشنفکران وقتی با یکی از همون همه جوره باکره ها ازدواج می کنن... نمی فهمند که یک دختر با چه مشقتی این تیکه پوست را در پس تمام امیال عاشقانه اش حفظ کرده... تا با پاپیونی قشنگ تقدیم کنه به اون کسی که فکر می کنه قرار همراه همیشگی لحظه هاش باشه... همون شخصی که شب زفافش براش صبح پادشاهیه و بعد از سبکی کمرش به تمام این دیدگاه ها می خنده...

پس اون خون روی پارچه خیلی مقدس تر از تمام اعتقادات پوچ و بی پایه ای هست که فقط در حد کلمات میمونند...

این همون اعتقادیه که با یه گیلاس مشروب و دلبستگی های به ظاهر عاقلانه رنگ خودشو از دست نمیده...

کاش کمی برای این اعتقاد ارزش قائل بودیم... کاش اون زمان که یه دختر با هزار آرزو وجودشو تقدیم یه مرد می کنه... اون مرد براش لذت لحظه هاش مهم نباشه... کاش بدونه که باید با احتیاط کادوشو باز کنه تا یه وقت کاغذش پاره نشه... کاش...

پ.ن: من کلی گفتم... و نظر به شخص خاصی نیست... جبهه نگیرین...



ممنون ...
























بهروز*فرج پور (Sobriety )    
   
عنوان: سرگردان بر فراز مه
سرگردان بر فراز مه
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 201 بازدید امروز: 200

این تصویر توسط موسی اصلانی بررسی شده است.
توضیحات:


تابلوی : سرگردان بر فراز مه اثر: کاسپر دیوید فریدریش(1774-1840)

....................

این مردِ بدون چهره، میتواند هر انسان سرگردان و متحیری را بازنماید. هرچند لباس رسمی او ذهن مخاطب را به ملیت و فرهنگ خاصی جلب میکند.

اگر بر روی نیم تنه ی بالای شخصیت اثر و فضای مقابل او متمرکز شویم، او را در حالتی عمیقاً متفکرانه میبینیم. ژرفنای اندیشگی او از القائات اساسی این اثر هنری است. عمق میدان نامحدودِ مقابل او هشدار و تمثیلی است از جهان واقعی که نه تنها جاودانه نخواهد بود، بلکه پایانی است بر حیات کوتاه مدت بشری.

در نیم تنه ی پایین مرد، حالت صعود او بر قله به گونه ای رسم شده که تکیه بر وسیله ای مانند عصا ضروری مینماید. این عصا، نشانه (سمبلی) است از ناتوانی، ضعف و تنهایی او در برابر عظمت طبیعت پیشِ رویش.

دو صخره ی مقابل مرد در سمت چپ و راست نقاشی که رگه هایی از شاخه های درختان سترون در لابلای آنها به چشم میخورد، تقارن و تعادلی را در تصویر باعث شده اند که احساس ناپایداری فضای پایین نقاشی را کاهش داده و با پوشش ابر و مه غلیظ، حس امکان پرواز و بال گشودن شخصیت مرد را به بیننده منتقل میکند.

موهای آشفته مرد و کشیدگی ابرها و مه در محیط، با سفیدی غالب بر فضا، نشان از وجود باد سرد و ملایمی دارد که هیچ گرمای امیدبخشی را نوید نمیدهد. آمیزش اینها با سختی و زبری صخرهای مستحکم، سستی و شکنندگی توان آدمی در برابر طبیعتی سرد و غیرمنعطف را به خوبی به نمایش میگذارد.

علاوه بر عمق میدان پیشروی شخصیت اثر، حس نگرانی از عمق ناشناخته ی حاضر در سطح زیرین مه؛ سقوط و افولی را القا میکند که امید به ادامه مسیر و رسیدن به دوردستها و آرمانهای غیرمادی را غیرممکن میسازد.


...................

اما
فریدریش در نقاشی «مسافر درنگ کرده»یی را ترسیم کرده است که در مکانی پرت و منزوی، حضور خود را در دل طبیعت نظارگره است

...............".نتیجه"


"""مرد بر بالای صخره در انتظار

تخاصمهای پیشروست که این

حالت نمایشگر تضــــــــــــــاد و

فاصلـــــــــــــــــــــه ی

بشر با خداونــــــــــــــــــد به

واسطه ی

طبیــــــــــــــــــعت است""""






 
 
 
درج شده در تاریخ ۹۴/۰۵/۰۱ ساعت 21:55
برچسب ها:
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
2
1 2


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (0)