|
س مثل...
(Soha33 )
آلبوم:
تصاویر پروفایل
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
283 بازدید امروز: 278
توضیحات:
گفتند: چهل شب حیاط خانهات را آب و جارو کن. شب چهلمین، خضر خواهد آمد. چهل سال خانهام را رُفتم و روییدم و خضر نیامد. زیرا فراموش کرده بودم حیاط خلوت دلم را جارو کنم. گفتند: چلهنشینی کن. چهل شب خودت باش و خدا و خلوت. شب چهلمین بر بام آسمان برخواهی رفت و ...
و من چهل سال از چله بزرگ زمستان تا چله کوچک تابستان را به چله نشستم، اما هرگز بلندی را بوی نبردم. زیرا از یاد برده بودم که خودم را به چهلستون دنیا زنجیر کردهام. گفتند: دلت پرنیان بهشتی است. خدا عشق را در آن پیچیده است. پرنیان دلت را واکن تا بویی بهشت در زمین پراکنده شود. چنین کردم، بوی نفرت عالم را گرفت. و تازه دانستم بی آن که باخبر باشم، شیطان از دلم چهل تکهای برای خودش دوخته است. به اینجا که می رسم، ناامید می شوم، آنقدر که میخواهم همه ی سرازیری جهنم را یکریز بدوم. اما فرشتهای دستم را می گیرد و می گوید: هنوز فرصت هست، به آسمان نگاه کن. خدا چلچراغی از آسمان آویخته است که هر چراغش دلی است. دلت را روشن کن. تا چلچراغ خدا را بیفروزی. فرشته شمعی به من می دهد و می رود. راستی امشب به آسمان نگاه کن، ببین چقدر دل در چلچراغ خدا روشن است. عرفان نظر آهاری
درج شده در تاریخ ۹۶/۱۲/۱۰ ساعت 23:44
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (2)
|