فراموش کردم
رتبه کلی: 36


درباره من
* سلام ....
به نام حضرت دوست ...

* یه جا فقط واسه خودم و خودم
اگه به مزاجتون خوش نمیاد ، مزاحم نشین ...
هنوز نمیدونم با خودم چند چندم ؟!

*مخاطب خاص ندارم ، یعنی نوشته های من مخاطب ندارن !

* واسم مهم نیست نظر میزارین نمیزارین
یا مطالبم بازدید داره یا نداره
واسم فرقی نداره !

* قابل توجه دوستای عزیز :
اگه دیر بهتون سر زدم عذر میخوام ، باید حسش باشه که سر بزنم ...
در ضمن از شلوغی خوشم نمیاد
و دوس دارم اطرافم خلوت باشه !
درسته دوستام کمن ولی همشون تکن ...

* از آن جمله هایی ام که انتهایش سه نقطه می خواهد !
حال هر طور میخواهید تفسیـــــرم کـنید ....!

* تنهایی رو هم خیلی دوس دارم !!!

* از منم به شما نصیحت ...
یه سری اتفاقا دیگه تکرار نمی شه ...
از من گفتن ...

Insta : hamidmohammadzadeh
Telgram : AutumnBoy13

* موفق باشین ...
امــضــا : یه سیزدهی تلخ ...
عِزّت زیاد .......
یاحـــــــــق !
تلخ ... (Soltane-Dard )    

انگار نه انگار روزی عشق زندگیت بودم !

درج شده در تاریخ ۹۳/۱۲/۲۶ ساعت 21:37 بازدید کل: 123 بازدید امروز: 122
 

امسالم چنان ته کشیده که ...
باید همه اش را بسپارم
به رگ نداشته بی خیالی !

آخر اگر این طور ادامه پیدا کند ...
صدای انفجار آخرین چهارشنبه سال
چنان نقاره نبودنت را میکوبد که ...
تمام بدنم را لرز بی امان می گیرد !

طوری موجی میشوم که درون فرو خورده ام !
جلوی چشمان همه ...
ذهن آشفته ام را چنان باز می کند که ...
صدای طبل رسواییم ...
گوش تمام چهارشبه های سال را کر می کند !

نه ، طوری به من زل زده ای که ...
باورت میل قبولی حرف هایم را ندارد !
یا جانباز موجی ندیده ای !
یا صدای دهل اش از دور برایت جذاب است !

همنشینش که بشوی ...
خنده های بی هوا و گریه های پر سوزش
چنان جگرت را ریش ریش می کند که ...
چهار دست و پا میل فرار به سرت میزند !
انگار نه انگار روزی عشق زندگیت بودم !

طوری میروی که به سرم میزند ...
زردی پر زردم را به کوپه آتیش بچه همسایه مان نسپارم
تا سرخیش را در خیال ...
کمی به عاریه بگیرم !

بمبی میشوم از عطش خواستنت ...
و کوهی از آتش میسازم که ...
تمام زردی وجودم ...
دودی شود در آسمان شب عیدت !

آن وقت ...
بوی جگر سوخته ام چنان سقف گلویت را بسوزاند که ...
تمام خاطرات شیرین خرج کرده ات را
از گلوی شیرینت بیرون بپاشد ...
تا شاید میان زباله های ته نشین شده قلبت
نیاز خواستنت را بیابم !

برش دارم و همچو قرص خواب آور ...
طوری قورتش بدهم که ...
لرز بدن پر دردم
کمی به خواب طولانی برود !

آنقدر طولانی شود که نامم را ...
پرچم سیاهی بر درب منزلمان کند !
آن وقت تو بمانی و صدای اشک پر خون مادرم !

آری تو بخند و آجیل چهارشنبه آخر سالت را بر دهن بگذار
و من ...
هم بتوانم شاید سببی شوم تا ...
حلوایی شیرین ...
نصیب دهان مردمان دیارم کنم !

بگذار همه بدانند ...
سهم نوشته شده زندگی من ...
چیزی به نام شادی ندارد !
فرشته زمینی من ...

چهارشنبه 
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۳/۱۲/۲۶ - ۲۱:۴۱
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)