|
تلخ ...
(Soltane-Dard )
آلبوم:
H13
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
226 بازدید امروز: 225
توضیحات:
در خاله بازی خواستی تا شوهرت باشم
در عین کودک بودنم نان آورت باشم هر جا که می خواهی بخوابی با عروسکهات با آن تفنگ چوبی ام دور و برت باشم وقتی که سیب از شاخه ی همسایه می چینی یک رشته کوه مطمئن پشت سرت باشم آنروزها می خواستم تا خواهرم باشی یا من پسر باشم شما هم مادرم باشی تا آخر بازی سرم بر دامنت باشد چشمم به تصویر گل پیراهنت باشد دیشب که پشت کوهها خورشیدمان جا ماند دیشب که خواب کودکی ها پشت درها ماند دیشب که باد از بندها پیراهنت را برد گل های سبز و صورتی دامنت را برد یعنی که باید پیش من با روسری باشی؟ یعنی که باید سهم از من بهتری باشی؟ دیدی که دنیا با خیالاتم چه ها کرد و آخر بلوغ اینجا ، درونم کودتا کرد و دیدی چه شد پایان تلخ پیله سازیها ؟ دیدی چه آمد بر سر اسباب بازیها ؟ هفت آسمانم بی چراغ و مات و بی رنگ است بانو ! برای خاله بازیها دلم تنگ است می خواهم اینجا در کنارت همسرت باشم یک رشته کوه مطمئن پشت سرت باشم بعد از گذشت این همه تبعید اجباری حالا اجازه می دهی در کشورت باشم ؟
درج شده در تاریخ ۹۴/۰۴/۱۳ ساعت 12:48
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|