فراموش کردم
رتبه ویژه: 3
رتبه کلی: 164


درباره من
به نام حق
**** **** **** ****
سید مرتضی کاظمی هستم
**** **** **** ****
عاشق شهرم " قائمشهر هستم
lll ... DeAD HeArT ... lll (SooOKOooT )    

" . . . بهشتت را ندیده خریدارم . . . داستانی اموزنده از بهلول ( ع. ) . . . "

منبع : http://sheykhzabih.blogfa.com/post-76.aspx
درج شده در تاریخ ۹۳/۰۳/۰۶ ساعت 03:37 بازدید کل: 182 بازدید امروز: 180
 

 

بهلول

 

" بهلول و بهای بهشت "

 

 

آورده اند که:

 

 روزی زبیده زوجه ی هارون الرشید

 

 در راه بهلول را دید که با کودکان بازی میکرد 

 

و باا انگشت بر زمین خط می کشید.

 

پرسید: چه می کنی؟ گفت: خانه می سازم.

 

پرسید: این خانه را می فروشی؟ گفت: آری.

 

پرسید: قیمت آن چقدر است؟ 

 

بهلول مبلغی ذکر کرد.

 

 زبیده فرمان داد که آن مبلغ را به بهلول بدهند و خود دور شد. 

 

بهلول زر بگرفت و بر فقیران قسمت کرد. 

 

شب هارون الرشید در خواب دید که وارد بهشت شده، 

 

به خانه ای رسید و چون خواست داخل شود او را مانع شدند و

 

گفتند 

 

 

 

هارون

 

 

این خانه از زبیده زوجه ی توست. 

 

دیگر روز، هارون ماجرا را از زبیده بپرسید. 

 

زبیده قصه بهلول را باز گفت. 

 

هارون نزد بهلول رفت و او را دید که با اطفال بازی می کند و خانه

 

می سازد. 

 

گفت: این خانه را می فروشی؟

 

 بهلول گفت: آری

 

هارون پرسید: بهایش چه مقدار است؟ 

 

بهلول چندان مال نام برد که در جهان نبود.

 

هارون گفت: به زبیده به اندک چیزی فروخته ای.

 

 بهلول خندید و گفت: زبیده ندیده خریده و تو دیده می خری.

 

 میان این دو، فرق بسیار است. 

 

بهشت

 

 

 

 

 

این مطلب توسط محمد.حسینی بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۳/۰۳/۰۶ - ۱۲:۳۵
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (1)