فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 3508


درباره من
علی حیدری. (TAHA1 )    

خیانت بی‌شرمانه یك زن

منبع : http://www.darshahr.ir/Pages/News-3265.html
درج شده در تاریخ ۹۱/۰۶/۱۳ ساعت 12:26 بازدید کل: 491 بازدید امروز: 140
 

اومی‌گوید: دست به قتل زد به این خاطر كه مقتول با همسرش رابطه برقرار كرد و حتی در برابرش حاضر شد و گفت كه به این رابطه ادامه خواهد‌ داد. محمود برای ما از چرایی و چگونگی این قتل و علت طولانی شدن پرونده‌اش می‌گوید. او كه در شعبه 74 دادگاه كیفری استان تهران و برای دومین بار محاكمه شده‌ ‌، می‌گوید زندان برایش روزهای سختی را داشته ‌است.
چه مدتی‌ در زندان هستی؟
حدود 5 سال. روزهای خیلی سختی را پشت سر گذاشتم و نمی‌دانم روزهای باقی‌مانده را چطور می‌خواهم سپری كنم.

تو درگیر یك پرونده قتل هستی، چرا تا به حال این پرونده به نتیجه نرسیده‌ است؟
یكبار محاكمه و به قصاص محكوم ‌شدم، اما این رای نقض شد و دادگاه دوباره مرا محاكمه كرد.

قبول داری كه مرتكب قتل شدی؟
بله قبول دارم اما چاره‌ای ‌جز این كار نداشتم. او مرا در شرایطی قرار داد كه مجبور به قتل شدم. اگر آن روز از من نمی‌خواست همسرم را طلاق بدهم، هرگز این اتفاق نمی‌افتاد.

چرا مقتول چنین درخواستی از تو داشت؟
او با همسرم رابطه داشت ومن او را با همسرم دیده ‌بودم، اما به جای این‌كه از كرده‌‌اش پشیمان باشد در برابر من ایستاد و گفت كه باز هم این كار را می‌كند و از من خواست كه همسرم را طلاق دهم و همین موضوع باعث شد تا ما با هم درگیر شویم.

از كی متوجه شدی كه همسرت با كسی رابطه دارد؟
مدتی بود ‌رفتارهمسرم ‌با من تغییر كرده ‌بود، اما دوست نداشتم باور كنم كه او به من خیانت می‌كند. همسرم را با عشق انتخاب كرده ‌بودم و دوستش داشتم. اگر می‌دانستم كه او دوست ندارد با من زندگی كند طلاقش می‌دادم، اما او هرگز این حرف را به من نزد و گفت كه دوستم دارد. او به من خیانت كرد و آنچنان روحم را آزار داد كه دیگر نتوانستم او را ببخشم.

در مدتی كه متوجه این موضوع شده‌ بودی، چرا سعی نكردی او را دوباره به زندگی مشترك بازگردانی؟
هر‌روز صبح زود سركار می‌رفتم و تلاش می‌كردم تا زندگی بهتری را برای خانواده‌ام بسازم‌، اما همسرم به من خیانت كرد. او می‌توانست به من بگوید دیگر دوستم ندارد و می‌خواهد از من جدا شود، شاید ابتدا مقاومت می‌كردم، اما بعد از او جدا می‌شدم.

تو قبل از قتل متوجه شدی كه همسرت با كسی رابطه دارد، اما او را طلاق ندادی؟
زمانی كه فهمیدم چه اتفاقی افتاده‌ ‌، آنقدر ناراحت شدم كه دیگر نتوانستم به یك برخورد منطقی فكر كنم. من او را دوست داشتم و هرگز فكر نمی‌كردم چنین كاری كند. چون هر چه در توانم بود در سال‌های زندگی مشتركمان انجام دادم تاهمسرم خوشبخت باشد.

فكر می‌كنی چرا او به تو خیانت كرد؟
شاید به این خاطر كه من همیشه فكر می‌كردم باید كار كنم و كمتر در خانه بودم؛ البته هرگز فكر نمی‌كردم كه همسرم متوجه این موضوع نشود.

بعد از این‌كه متوجه شدی همسرت با كسی رابطه دارد، در این‌باره با او صحبت كردی؟
بعد از این‌كه متوجه شدم با او صحبت كردم. او به من گفت كه هركس در این‌باره چیزی گفته‌ ‌ دروغ بوده و مرا عاشقانه دوست دارد و هركس در این‌باره صحبت كرده فقط برای بر‌هم‌زدن زندگی من بوده ‌است.

حرف‌هایش را باور كردی؟
بله باور كردم و با خودم گفتم اگر هم همسرم به من خیانتی كرده‌ ، دیگر این كار را تكرار نمی‌كند. با این‌كه هنوز به آرامش روحی نرسیده‌ بودم،‌ تصورم این بود كه او دیگر كارش را تكرار نمی‌كند. آزرده‌ شده ‌بودم ، با این حال می‌خواستم ‌‌كه‌با ‌او‌زندگی‌كنم ‌و او را ببخشم.

چه زمانی متوجه شدی كه او دوباره به تو خیانت می‌كند؟
سركار بودم. خواهرم روبه‌روی خانه ما زندگی می‌كند، او با من تماس گرفت و گفت كه فردی وارد خانه‌ات شده ‌است. خواهرم فكر می‌كرد دزد آمده و از من خواست كه با پلیس تماس بگیرم، اما من این كار را نكردم.

چرا پلیس را خبر نكردی؟
چون می‌دانستم دزدی در خانه نیست. همسرم در خانه بود و من چند لحظه قبل از این ماجرا با او صحبت كرده ‌بودم. همسرم از من پرسید كی به خانه می‌‌آیی و من هم گفتم شب می‌‌آیم. به همین خاطر هم مطمئن بودم كسی كه وارد خانه شده دزد نیست.

وقتی به خانه رسیدی چه كردی؟
من ابتدا چرخ‌های ماشینی كه جلوی در خانه‌ام بود، را پنچر كردم. با خودم گفتم اگر دزد وارد خانه شده ‌باشد دیگر نمی‌تواند فرار كند و اگر هم با همسرم رابطه داشته ‌باشد می‌توانم واقعیت را متوجه شوم. بعد وارد خانه شدم.

وقتی وارد خانه شدی چه دیدی كه تصمیم به قتل‌گرفتی؟
چیزی دیدم كه نمی‌توانم در مورد آن صحبت كنم. موضوعی كه اگر مردی آن را ببیند اجازه دارد دست به قتل همسرش بزند، اما من این كار را نكردم و بازهم تحمل كردم.

با همسرت چه برخوردی كردی؟
وقتی وارد خانه شدم و همسرم را با آن مرد دیدم، مرد جوان فرار كرد و تلاش من برای این‌كه او را پیدا كنم، فایده‌ای نداشت و به همین دلیل هم به كلانتری محل رفتم و شكایت كردم. موضوع را كه اطلاع دادم برگشتم و دوباره با مرد جوان روبه‌رو شدم.

وقتی همدیگر را دیدید چه شد كه او را كشتی؟
از دور او را دیدم، اما باورم نشد، فكر نمی‌كردم كه او دوباره روی روبه‌رو شدن با من را داشته ‌باشد. پابرهنه بود، معلوم بود بعد از فرار از خانه ما به خانه‌اش نرفته و همان جا ایستاده ‌است. نزدیك كه شدم گفت ایستاده‌ام تا بگویم تو باید همسرت را طلاق دهی تا با من ازدواج كند. این حرف مثل بنزینی بود كه روی آتش درونم ریخته شده ‌باشد.

او را در خیابان كشتی؟
نه او را به خانه كشاندم و بعد در آنجا كشتمش. جسدش را داخل ماشین گذاشتم و به بیابان بردم و آتش زدم.

بار اولی كه محاكمه شدی تو را به قصاص محكوم كردند، اما آن حكم نقض شد، چرا؟
بار اول هم توضیح دادم كه زنم را در بستر با آن مرد دیدم و به همین دلیل هم با او درگیر شدم، اما دادگاه حرفم را قبول نكرد و مرا به اعدام محكوم كرد، اما لایحه‌ای كه وكیلم برای دیوان عالی كشور نوشت و توضیحاتی كه داد و مواد قانونی كه در این خصوص ذكر كرد، باعث شد تا این حكم نقض شود. من مستحق اعدام نیستم، چون آن مرد با همكاری همسرم جلوی چشم من به من خیانت كرد.

تو مقتول را مستحق مرگ می‌دانی، اما وقتی این قتل اتفاق افتاد موضوع را به پلیس گزارش ندادی و حتی زمانی كه پدرش ماشین او را مقابل خانه تو دید منكر شدی كه پسرش را كشتی، چرا؟
چون می‌دانستم كه قطعا خیلی درگیر خواهم شد و باید سال‌ها در زندان بمانم تا بتوانم بی‌گناهی‌ام را ثابت كنم. به همین خاطر هم تا جایی كه امكان داشت پنهان‌كاری كردم.

با همسرت چه رفتاری كردی؟
اگر راستش را بخواهید، من او را دوست داشتم و نمی‌توانستم بكشمش. وقتی به من نگاه می‌كرد دگرگون می‌شدم و نمی‌توانستم با او برخورد خشنی بكنم. از او جدا شدم و بعد از او هم به زن دیگری فكر نكردم.

بعد از مشخص شدن ماجرا با همسرت چه برخوردی شد؟
بازداشتش كردند و او تایید كرد كه با مقتول در خانه من بوده ‌است و توضیح داد كه چه اتفاقی افتاده ‌است؛ البته او همه واقعیت را نگفت، اما از آنجایی كه قبول كرد كه با آن مرد رابطه داشته‌ است به شلاق محكوم شد.

می‌گویی همسرت همه واقعیت را نگفته است، پس چطور محكوم شد؟
اگر اعتراف می‌كرد با مقتول رابطه داشته به سنگسار محكوم می‌شد، اما به این موضوع اعتراف نكرد. به همین خاطر هم او را فقط شلاق زدند.

وقتی او فهمید به قصاص محكوم شدی چه كرد؟
نمی‌دانم از واكنش او خبر ندارم. چون بعد از جدایی، ما هیچ ارتباطی با هم نداشتیم.

اولیای دم اصرار دارند كه قصاص شوی، فكر می‌كنی این دادگاه هم رای بر قصاص صادر خواهد‌ كرد؟
فكر می‌كنم حرف‌هایم آنها را قانع كرد و مرا به قصاص محكوم نخواهند كرد. خواسته اولیای دم هم طبیعی است چون آنها فكر می‌كنند كه من فرزندشان را كشته‌ام و باید اعدام شوم، بدون این‌كه به كاری كه فرزندشان كرده‌ ‌، فكر كنند.

حرفی با اولیای ‌دم داری؟
اگر من این كار را كردم به خاطر این بود كه پسر آنها به حریم شخصی من و به همسر من تعرض كرده ‌بود. بهتر است آنها احساسات را كنار بگذارند و به كاری كه فرزندشان كرده‌ است فكر كنند. آن وقت به من هم حق می‌دهند. امیدوارم آنها بتوانند غم از دست دادن فرزندشان را فراموش كنند و به زندگی عادی برگردند هر چند من نمی‌توانم كاری كه مقتول با من كرد را فراموش كنم.

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۶/۱۳ - ۱۲:۲۶
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)