فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 3290


درباره من
درود بر همه دوستانم


چه دوستی پاکی دارند کفش ها اگر یک لنگه اش گم شود دیگری آواره می شود

کاش به زمانی برمی گشتیم که بزرگترین غم زندگیمان شکستن نوک مدادمان بود
...GAMZE... (TURKSEVAN )    

عشق مادر

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۷/۳۰ ساعت 11:43 بازدید کل: 375 بازدید امروز: 136
 

پسر بچه ای یک برگ کاغذ به مادرش داد مادر که در حال آشپزی بود دستهایش را با حوله تمیز کرد و نوشته را با صدای بلند خواند

او نوشته بود: صورتحساب!!!

کوتاه کردن چمن باغچه 5000 تومان

مراقبت از برادر کوچکم2000 تومان

نمره ریاضی خوبی که گرفتم3000 تومان

بیرون بردن زباله2000 تومان

جمع بدهی شما به من12000 تومان!

مادر نگاهی به چشمان منتظر پسرش کرد چند لحظه خاطراتش را مرور کردو سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب این را نوشت:

بابت نه ماه بارداری که در وجودم رشد کردی هیچ

بابت تمام شبهایی که به پایت نشستم و برایت دعا کردم هیچ

بابت تمام زحمتهایی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی هیچ

بابت غذا نظافت تو اسباب بازی هایت هیچ

و اگر شما این هارا جمع بزنی خواهی دید که:هزینه عشق واقعی من به تو هیچ است

وقتی پسر آنچه را که مادرش نوشته بود خواند چشمانش پر از اشک شد و در حالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد گفت:مامان...دوستت دارم

آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت:

قبلا به طور کامل پرداخت شده!

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۷/۳۰ - ۱۱:۴۴
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)