به گزارش دولت بهار، پایگاه اطلاع رسانی اکبر هاشمی رفسنجانی با انتشار حاشیه نگاری دیدار رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با اعتدالگرایان، از کلیدواژه هایی رونمایی کرد که بوی فتنه می دهد.
متن گزارش بدین شرح است:
خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در حاشیه نگاری از دیدار «مستقلین و اعتدال گرایان» با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشت: هاشمی دو سال قبل، روی مین رد صلاحیت رفت، تا راه اعتدالخواهی مردم را بگشاید و امروز هم سینه اش را سپر تیغ تخریبها کرده تا ترس تغییر در خبرگان را بریزد. نقش هاشمی در این روزها بسیار تاریخی است. برای روزهای سرنوشت ساز در پیش رو. روزهایی که بوی تغییر می دهد. تغییر اعتدالخواهانه ملّت ایران از مجلس شورای اسلامی تا خبرگان رهبری.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، متن کامل این حاشیه نگاری به شرح زیر است:
امروز سه شنبه اول دی ماه 94 است. جمعی به نام جریان «مستقلین و اعتدال گرایان» به دیدار آقای هاشمی آمده اند. امید و شور عجیبی در چهره ها موج می زند. با اینکه خیلی ها نمایندگان ادوار مجلس اند و سن و سالی از آنها گذشته. بسیار قبراق و پای کار به نظر می رسند. همه چیز امروز تحت تاثیر ثبت نام دیروز آیت الله است. برای پنجمین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری. همه خوشحالند از جلوداری تام و تمام «هاشمی» در این سن و سال. درست مثل روزگار فرماندهی اش در زمان دفاع مقدس. هاشمی الان هم فرمانده است. فرمانده جبهه ای به نام اعتدال. در مقابل لشگر سراپا مجهز افراطیون. صحنه هم صحنه انتخابات است. از انتخابات ریاست جمهوری و مجلس گرفته تا خبرگان. حال و هوای هاشمی در این روزها، همچون فرماندهی خط شکن است. دو سال قبل، روی مین رد صلاحیت رفت. تا راه اعتدالخواهی مردم را بگشاید و امروز هم سینه اش را سپر تیغ تخریبها کرده تا ترس تغییر در خبرگان را بریزد. نقش هاشمی در این روزها بسیار تاریخ ساز است. برای روزهای سرنوشت ساز در پیش رو. روزهایی که بوی تغییر می دهد. تغییر اعتدالخواهانه ملّت ایران. تغییری بزرگ از ترکیب مجلس شورای اسلامی تا ترکیب خبرگان رهبری. چون خودم هم کمی دیر به جلسه رسیده ام. زیاد اطاله کلام نمی کنم و صاف و پوست کنده می روم سر اصل حاشیه نگاری. میهمان اولی که در میانه سخنانش می رسم. آقا زاده ی آزاده ی یک آیت الله است. فرزند رشیدِ«شهید مطهری». مردی که این روزها برای مردم، بوی حریّت پدرش را می دهد. علی مطهری امّا خودش دوست دارد از «هاشمی» بگوید و شاهکارش در شناخت «احمدی نژاد». آنهم در روزهایی که خیلی ها مفتون ظاهر سازی های او شده بودند. امّا برای هاشمی، بصیرت در حد یک «شعار» نبود. علی مطهری از «بصیرتِ هاشمی» می گوید. در شناخت و مقابله با «رخنه ی همه جانبه به انقلاب».علی مطهری می گوید شاهکار هاشمی شناخت مهم ترین نفوذ تاریخ انقلاب بود. آنهم با شعار امام زمان (عج)!. حرفهای علی آقای مطهری را که می شنوم. احساس می کنم او فقط حرف خودش را نمی زند. بلکه گویا دارد پیام آیت الله شهید را می خواند. همان مطهری یگانه ی انقلاب که در وصف آیت الله – در همان اوایل انقلاب- در یک جلسه خصوصی گفته بود که اگر یک مجتهد سیاسی باشد، نامش هاشمی است. که اگر اینگونه نبود هاشمی هم می شد یکی ازفریب خورده های احمدی نژاد!. میهمان دوّمی که شروع به سخن می کند هم فرزند یک آیت الله شهید دیگر است. فرزند شهید محراب، آیت الله اشرفی اصفهانی. گویی امروز فرزندان مأموریت دارند که پیام پدران شهید خود را به هاشمی برسانند. آقای اشرفی اصفهانی هم پیام ابوی شهید خود را خلاصه می کند. می گوید اولاً از آقای هاشمی تشکر می کنم که سنگر حفاظت از انقلاب را لحظه ای ترک نمی کند و با اقتدار برای انتخابات خبرگان 94 هم ثبت نام کرد. ثانیاً پیغام امام را برای همه دوباره می گویم که تا «خامنه ای و هاشمی» با هم باشند، انقلاب هیچ آسیبی نمی بیند و آخرش هم می گوید همانطور که آقا فرمودند:«خبرگان بی هاشمی» معنایی ندارد!. من فکر می کنم با همین سه جمله آخر، تکلیف خیلی ها روشن شده باشد. میهمان سوّم مدیر مسئول روزنامه ابتکار است که دوتا تعبیر شنیدنی دارد. اولی مرتبط با اصولگرایان و اصلاح طلبان است که می گوید آنها فرزندان انقلاب هستند و باید در جای خود بنشینند نه جای پدر خانواده!. چرا که اگر اینگونه نباشد. حکم فرزند نا خلفی را پیدا میکنند که بجای پدر به دنبال طرد فرزند دیگر بر می آیند. تعبیر دوّمش هم راجع به رهبری و آیت الله هاشمی است. او میگوید این دو بزرگوار، «ثقلین نظام» هستند. پس هر کسی دلسوز نظام است باید بداند آن جریانی که دنبال زدن بخشی از این «ثقلین» است حتماً می دانند که بعد از آن، بخش دیگر ثقلین هم پایدار نخواهد ماند. نمی دانم چرا ناخودآگاه با شنیدن این حرفها یاد پروژه احمدی نژاد میافتم. اوّل هاشمی بعد.... صحبت میهمانان که تمام می شود. سخنان آیت الله با یک اعتراف آغاز می شود!. هاشمی می گوید اعتراف می کنم که سخنان میهمانان حقایقی بود مبهم. که البته خیلی حرفها را هم در دل خود داشت. راستش رو بخواهید تعبیر «حقایق مبهم» رو خیلی خوب متوجه نشدم. این هم شاید از آن رمزهای آقای هاشمی باشد که تا مدتی دیگر هم از ابهام در می آید و هم به روشنی محقق می شود. سخنان آقای هاشمی در ادامه با همان مطلع جدید هشدارهای این روزهایش آغاز می شود، به قول یکی از سایتها،«چرا هاشمی در آستانه انتخابات از خطر نا امنی داعش در کشور می گوید؟. در پاسخ آنها، آقای هاشمی باز هم از این خطر می گوید. آیت الله برای دادن این هشدارها، استدلال خاصی دارد. چرا که مبنای شکل گیری داعش را خوب می داند. تاکتیکهایش را بدرستی ارزیابی می کند و به همین خاطر، هشدار دادن را وظیفه خود می داند. هاشمی از غافلگیر شدن روسها در انفجار هواپیمای مسافربری خود در مصر می گوید تا ما هم بدانیم که با یک خطر بالقوه روبرو هستیم. چرا که اگرداعش توان ضربه زدن به روسها را دارد این امکان برای ما هم باید متصور باشد. آقای هاشمی برای هشدارهایش یک تبصره جدی دارد. آنهم ناکارآمدی داعش در مقابل اتحاد ملّی است. پس آقای هاشمی هشدار می دهد تا گوشهایی که باید بشنوند، بدانند که انتخابات اسفند در شرایط امروز منطقه، فقط یک موضوع داخلی نیست. یک موضوع بین المللی و منطقه ای است. خیلی چشم ها از جمله نامحرمان داعش، به انتخابات آتی ماست. تا ببینند وحدت ملّی انتخابات 92 تکرار می شود یا خدای ناکرده تفرقه انتخابات قبلش؟!. هشدارهای این روزهای هاشمی درباره داعش، یگانه قصدش منکوب کردن خطرآنان در پشت دیواراتحاد ملّت است و بس. حرف بعدی آقای هاشمی حرف عمود خیمه انقلاب است. حرف «ولایت فقیه». آقای هاشمی از ظلمی برای رهبری می گوید که عده ای با فرض «نایب رهبری پنداشتن» خود به حق مردمی ترین رکن انقلاب وارد می کنند. یکی از مهم ترین دلواپسی های هاشمی در همین جاهاست که یکی از عدم نظارت بر رهبری بگوید و تهمت«استبداد دینی» را رسمیت بدهد و آن دیگری چنان از طرح «شورای رهبری» به خشم بیاید که گویی اصولاً چیزی به نام شورا در اسلام نیامده و در آخر کار هم شخصیت اصلی ماجرا که سالهاست خود را به دروغ به رهبری وصل کرده و دنبال تئوری«همیشه که نباید میزان رأی ملّت باشد» و پروژه «ولایت مومن غیرفقیه» خود است، وارد میدان می شود و چنان از خطر رفراندوم برای برکناری ولایت فقیه می گوید، که گویی رهبری چنان فاقد پایگاه مردمی است که برگزاری هر انتخاباتی برای آن، خطری جدی است!. اینها همه و همه از نگاه هاشمی، ظلم و جفا در حق «ولایت فقیه» است که راز شکوهش را از همراهی مردم، یافته است. دوستان نادان و برخی دشمنان دانا سعی دارند آرام آرام این آفت را وارد انقلاب کنند تا عمود خیمه آن را از پایه ای به نام « رای ملّت» تهی کنند و در مثلث شوم «بی نظارتی و بی شورایی و بی مردمی»غرق کنند. هاشمی و ولایت فقیه، قصه دور و درازی دارند. از دوران مبارزه تا امروز. از همان روزها که مردم نام ولایت فقیه را هم نشنیده بودند، ولی حرف امام را به گوش جان می شنیدند. از همان روزها تا امروز، عهد هاشمی با امام و رهبری پابرجاست. تا سینه اش را سینه پیکانهای زهرآگین کند ولی نگذارد ظلم "بی مردمی" وارد انقلاب خمینی و جایگاه ولایت فقیه شود. آیت الله بعد از شمردن «ظلم به ولایت فقیه»، هشداری هم راجع به عاقبت القاء آن می دهد، که اگر خدایی نکرده بتوانند مردم را از ولایت فقیه جدا کنند و به خیال خام خویش، جایگاه ولایت فقیه را تضعیف کنند، نه تنها باید منتظر مشکلاتی جدی برای انقلاب باشیم. بلکه با توجه به اوضاع منطقه،باید منتظر خطر تجزیه ایران هم باشیم. اینها را که می شنوم تازه معنی آن جمله آقای هاشمی را می فهمم. بعد از عیادت سال گذشته از رهبری در بیمارستان که گفته بود: «حقیقتاً برای بعد از آقا نگرانم». حرف آخرآقای هاشمی حرف انتخابات 94 است. انگار این انتخابات برای آیت الله فقط یک انتخابات نیست. یک نقطه عطف تاریخی است. هاشمی می گوید بهترین راه بیمه کردن آینده نظام همین انتخابات است. همه چیز هم مهیاست، برای تحقق یک مشارکت تاریخی مردمی. انجامش هم فقط یک شرط دارد. «رعایت حق النّاس». تا جلوی رأی دادن میلیونی مردم گرفته نشود. تا فضای رقابتی محدود نشود. تا به ملّت القاء نشود که ارکان نظام در پی رأی آوردن عده ای خاص اند که مردم، آنها را نمی خواهند. حرف «اوّل و آخر» هاشمی فقط یک جمله است. " همه باید بگذارند! هر چه که مردم می خواهند، همانطور شود". که اگر نگذارند هم خود مدیون حق النّاس می شوند و هم نظام را بسوی گردنه سخت دیگری هل می دهند. فاعتبروایااولیالابصار. روایت مصلحت همچنان باقی است...
|