فراموش کردم
رتبه کلی: 183


درباره من
بِسمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ
_____________________
«سبحان من اظهر الأشیاء و هو عینها» و «بسیط الحقیقة کل الأشیاء و لیس بشی منها»
_____________________

مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَفَ رَبَّه
{هرکس خودش را بشناسد پس همانا خدای خویش را می شناسد}
(حضرت رسول اکرم ص)
_____________________
دوری کن از این که ذکاوت و کیاست و تبری تو از عامه مردم این باشد که اعتراض کنی و هر چیز را انکار کنی. این سبکی و ناتوانی است. و تندروی تو در تکذیب آنچه هنوز برای تو روشن نشده کمتر از تندروی تو در تصدیق امر بیدلیل نیست. تو باید به رشته توقف چنگبزنی، هرچند که استنکار و بعید شمردن آنچه شنیدهای تو را تحریک میکند مگر آنکه دلیل برمحال بودن آن داشته باشی. پس بهتر است که امثال این سخنان را در حوزه امکان قراردهی تا آنکه برهان آن را مردود سازد. و بدان که در طبیعت پدیدههای شگفتانگیزی است، و از ارتباط میان قوای عالی فعال و قوای سافل منفعل عجایبی پدید می آید.
(شیخ الرئیس)
_____________________
از حرف کسی رسد به جایی؟نرسد!
بانگ مگسی رسد به جایی؟نرسد!
در بحر خسی رسد به جایی؟نرسد!
هر بوالهوسی رسد به جایی؟نرسد!
(علامه حسن زاده ی آملی)
_____________________
قلبهایتان را از حقارت کینه تهی کنید و با عظمت عشق پر کنید.
زیرا که عشق چون عقاب است. بالا میپرد و دور... بی اعتنا به حقیران در روح.
کینه چون لاشخور و کرکس است. کوتاه میپرد و سنگین. جز مردار به هیچ چیز نمیاندیشد.
بـرای عاشق ، ناب ترین ، شور است و زندگی و نشاط.
برای لاشخور ، خوبترین ، جسدی است متلاشی ...
(صدرالمتألهین)
_____________________
بشویید قلبهایتان را از هر احساس ناروا!
و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف،
و زبانهایتان را از هر گفتار ِناپاک،
و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار...
و بپرهیزید از ناجوانمردیها ، ناراستیها ، نامردمیها!
چنین کنید تا ببینید که خداوند ، چگونه بر سفرهی شما ، با کاسهای خوراک و تکهای نان
مینشیند و
بر بند تاب، با کودکانتان تاب میخورد ، و در دکان شما کفههای ترازویتان را میزان میکند
و "در کوچههای خلوت شب با شما آواز میخواند"...
مگر از زندگی چه میخواهید،
که در خدایی خدا یافت نمیشود، که به شیطان پناه میبرید؟
که در عشق یافت نمیشود، که به نفرت پناه میبرید؟
که در سلامت یافت نمیشود، که به خلاف پناه میبرید؟
(صدرالمتألهین)
_____________________
خداوند همه چیز میشود همه کس را...به شرط اعتقاد؛ به شرط پاکی دل؛ به شرط طهارت روح؛ به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.
(صدرالمتألهین)
_____________________
خداوند بینهایت است و لامکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک میشود
و به قدر نیاز تو فرود میآید، و به قدر آرزوی تو گسترده میشود،
و به قدر ایمان تو کارگشا میشود،
و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود،
و به قدر دل امیدواران گرم میشود...
پــدر میشود یتیمان را و مادر.
برادر میشود محتاجان برادری را.
همسر میشود بی همسر ماندگان را.
طفل میشود عقیمان را. امید میشود ناامیدان را.
راه میشود گمگشتگان را. نور میشود در تاریکی ماندگان را.
شمشیر میشود رزمندگان را.
عصا میشود پیران را.
عشق میشود محتاجانِ به عشق را...
(صدرالمتألهین)
_____________________
قلب من پذیرای همه صورتهاست
چراگاهی است برای غزالان و صومعهای است برای راهبان
و معبدی است برای بتپرستان و کعبهای است برای حاجیان
الواح تورات است و کتاب قرآن
دین من «دین عشق» است
و ناقهی عشق مرا به هر کجا خواهد، سوق میدهد
و این است ایمان و مذهب من
لقد صار قلبی قابلا کل صورة
فمرعی لغزلان و دیر لرهبان
و بیت لاوثان و کعبة طایف
و الواح تورات و مصحف قرآن
ادین بدین الحب انی توجهت
رکائبه فالحب دینی و ایمانی
(شیخ اکبر)
_____________________
گر نبود خنگ مطلی لگام
زد بتوان بر قدم خویش گام
ور نبود مشربه از زر ناب
با دو کف دست، توان خورد آب
ور نبود بر سر خوان، آن و این
هم بتوان ساخت به نان جوین
ور نبود جامه اطلس تو را
دلق کهن، ساتر تن بس تو را
شانه عاج ار نبود بهر ریش
شانه توان کرد به انگشت خویش
جمله که بینی، همه دارد عوض
در عوضش، گشته میسر غرض
آنچه ندارد عوض، ای هوشیار
عمر عزیزیست، غنیمت شمار
(شیخ بهایی)
_____________________
لعمری من إعتزل عن الکتب العقلیة و الصحف العرفانیة مما أهدتها الأیادی النوریة کتمهید القواعد و شرح القیصری علی فصوص الحکم و سرح العیون فی شرح العیون و مصباح الأنس و شرح المحقق الطوسی علی الإشارات و الأسفار و الشفاء و الفتوحات المکیة،فقد عزل نفسه عن فهم الخطاب المحمدی (ص) و حرمها من النیل بسعادتها القصوی
(علامه حسن زاده)
_____________________
عشق خاص تر از محبت است زیرا که همه ی عشق محبت باشد اما همه ی محبت عشق نباشد؛و محبت خاص تر از معرفت است زیرا که همه ی محبت معرفت است اما همه ی معرفت محبت نباشد
(شیخ اشراق)
_____________________
و مخلَص کلام اینکه به قول حضرت ملای رومی :
نه مرادم، نه مریدم، نه پیامم، نه کلامم، نه سلامم، نه علیکم، نه سپیدم، نه سیاهم
نه چنانم که تو گویی
نه چنینم که تو خوانی
و نه آنگونه که گفتند و شنیدی
نه سمائم، نه زمینم، نه به زنجیر کسی بسته ام و بردۀ دینم
نه سرابم، نه برای دل تنهایی تو جام شرابم
نه گرفتار و اسیرم، نه حقیرم، نه فرستادۀ پیرم
نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم، نه بهشتم که چنین است سرشتم
این سخن را من از امروز نه گفتم، نه نوشتم
بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم ...
حقیقت نه به رنگ است و نه بو، نه به های است و نه هوی
نه به این است و نه او، نه به جام است و سبو
گر به این نقطه رسیدی به تو سر بسته و در پرده بگویم
تا کسی نشنود این راز گهربار جهان را :
آنچه گفتند و سرودند، تو آنی
خود تو جان جهانی
گر نهانی و عیانی تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی
تو ندانی که خود آن نقطۀ عشقی
تو خود اسرار نهانی
همه جا تو نه که یک جای نه یک پای
همه ای با همه ای همهمه ای
تو سکوتی تو خود باغ بهشتی
تو به خود آمده از فلسفۀ چون و چرایی
به تو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی
در همه افلاک بزرگی
نه که جزئی نه که چون آب در اندام سبوئی
تو خود اویی
به خود آی تا در خانه متروکۀ هر کس ننشینی
و به جز روشنی شعشعۀ پرتو خود هیچ نبینی
و گل وصل بچینی ...
به خــــــود آ ...
انسان در عرف عرفان (Ya-Hoo-22 )    
 
عنوان: تو عاقل بودی که رها کردی منو ... (دلتنگ)
تو عاقل بودی که رها کردی منو ... (دلتنگ)
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 166 بازدید امروز: 165

این تصویر توسط موسی اصلانی بررسی شده است.
توضیحات:

نه !!!
اصلا هم اینطور نیست!
من اصلا دلتنگ تو نیستم!
.
و حتی فکر می کنم همین دیروز بوده
که با هم بوده ایم!
اصلا هم در نبود تو...
هیچی، بی خیال...
به آن کلاغ خبر چینت بگو
از این به بعد
چشم های کورش را بیشتر باز کند!
تا وقتی خواست گزارش اشک های مرا بکند،
پیاز توی دستم را هم گزارش کند!!
آهان راستی!
نگفتم!
از وقتی تو نیستی،
دست و دلم خیلی به کار می رود!!
مامان هم تعجب کرده!
کمکش میکنم!
گردگیری می کنم،
جارو می کشم!!
اصلا به خاطر همین هست
که زود خسته می شوم
و شبها
و شبها
هیچی، بی خیال...
گفتم یک وقت فکر نکنی
برای آنکه در این دوری تو
زودتر روزها و شبها را سر کنم،
همش می خوابم!!

تازه
یک نشاط خاصی هم یافته ام!
هر کی به من می رسد،
نیش تا منتهی الیه ام را که باز می بیند،
می گوید خوشحالی ها!!
خوش به حالت!!
می گویم
خیلی!
تا چشمان شورت از جا درآید!

می دانی؟
این مسیر همیشگی را که تنهایی طی می کنم
می روم
می آیم،
این باد و باران لطیف را که حس می کنم
همچین فِرِش می شوم کلا !!!
اصلا فکر نکنی یاد تو و خاطراتمان میفتم ها !!
اصلا!
اتفاقا خوشحال هم هستم
تنهایی
خیلی خوش می گذرد!
آن هم توی خیابان به آن بلندی،
تازه باران هم بیاید . . .
وای !
چه شود!!!
.
این تلفن را هم کلا کشیده ام!
می دانی
نه این که انتظار دیوانه ام کند ها!
هی نیست همه زنگ می زنند،
وقتشان را ندارم!!
گوشی ام هم اگر کنارم گذاشته ام،
منتظر هیچ کس نیستم!
این ساعتش را با گرینویچ تنظیم کرده ام،،
خوشم می آید هی نگاهش کنم
ببینم ساعت چند است!!
به هر حال
تو اصلا مگر فضولی؟!
تو فقط بدان
اینجا دیگر کسی
.
دلتنگ تو نیست!
به یاد تو نیست!
منتظر تو نیست!
.
این ها را بدان
اما عاقل باش!
کسی که من می شناختم
هر خزئبلاتی را
باور نمی کرد!!!

آره
تو عاقل بودی
که منو
رها کردی...  
درج شده در تاریخ ۹۳/۰۸/۰۶ ساعت 02:26
برچسب ها:
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (0)