فراموش کردم
رتبه کلی: 489


درباره من
... .
یا مهدی (عج) (Yaamahdi )    

عاقبت شاعری ...

درج شده در تاریخ ۹۲/۱۰/۱۵ ساعت 23:41 بازدید کل: 169 بازدید امروز: 140
 

*یک روز که زیبا غزلی در نظر افتاد*
*ما را هم از عشّاق سرودن به سر افتاد*
*اما ز بد اقبالی و ناشی گری ما*
*با بانوی منزل جدلی سخت درافتاد*
*می گفت سیه چشم و سیه زلف دگر کیست؟*
*یاد تو چرا باز به رویی دگر افتاد؟*
*این بار کمی بحث فراتر ز جدل رفت*
*آینده ی رؤیایی ما در خطر افتاد*
*گفتم تو گمان کن که شدی همسر حافظ*
*گفتا همه بدبختی از آن بدگهر افتاد*
*او بوده بهانه که شما خیره سران را*
*نقل لب و چشم و قد و ساق و کمر افتاد*
*ای بشکند این دست که با بیش و کمت ساخت*
*افسوس ز عمری که به پایت هدر افتاد*
*جز خون جگر از هنرت چیست نصیبم؟*
*سوزی سخنش داشت که در جان شرر افتاد*
*گفتم زدی آتش به دلم، طعنه زنان گفت*
*آتش به حرمخانه ی شاه قجر افتاد*
*وقتی که هوو هست رقیب تو اقلّاً*
*دانی که سر و کار تو با یک نفر افتاد*
*بسیار قسم خوردم و او نیز به پاسخ*
*هر بار به نفرین و به آه جگر افتاد*
*عمری به گمانم که هنرمند و ادیبم*
*آنگونه ادب کرد که از سر هنر افتاد*
*بیچاره اساطیر ادب پس چه کشیدند*
*با آنهمه اشعار که ما را خبر افتاد*
*حافظ که چه شبها به در میکده خوابید*
*یا مولوی از ترس زنش در سفر افتاد*
*ما غرق خیالات، از آن قند فراوان*
*یک ذرّه چشیدیم، که آن هم شِکَر ! افتاد*
*بدرود غزل !؛ وای نه؛ نام تو زنانه است*
 *شاید به همین نام مرا دردسر افتاد*

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۱۰/۱۵ - ۲۳:۴۱
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)