امشب ، آسمان دلم ابری بود،
ماه بر نگاه شبرنگم درخشید،
اردیبهشت ِ تقویم ، پررنگ خندید،
نامت در ذهم ذوق ذوق کرد.
حافظه ام درد داشت...
یاد میلادت در یادم به بار نشست.
آری ... امروز بهار زندگی توست !
این روز ، سالروز تولد توست !
روی کنده ی اقاقیا ، سفره عشق گستردم،
شمع را بر کیک حضورت بست زدم،
ساز دل در پرده خورشید، کوک کردم،
ترانه ی تولد را با اشک زمزمه کردم...
درخت، همهمه سر داد.
برگ با باد رقصید.
شکوفه چشمک زد.
مریم، گل امید از برکه ی نور چید.
لبخند بزن ای عشق محالم !
دست انداز بر گردن بیمارم !
حالا که تو نیستی بر مهمانی قلبم،
یاد نگاهت بر لوح دلم به یادگار خواهم..!
نوشته: مریم.یعقوبی
برای او که نخواست کنارم بماند:
" امید روزها و سال از دست رفته ام ،
میلادت بدون حضورت، شروع سالی است برای عاشقتر ماندن دلم ...
بی تو ، حس بودن دوباره ات را جشن گرفته و با تمام احساسم می گویم :
** تولدت مبارک **