
بی تو من حیرانم
مریم یعقوبی
انتشارات آمه
حیرانم از کتاب سرنوشتم که هر چه ورق می زنم به انتها نمی رسد !
حیرانم از شعر تنهایی که سالهاست می سرایم و قافیه کم نمی آید !
حیرانم از لبخندی که در مقابله با غمهایم،
هرلحظه بر لبهایم روان است!
حیرانم ازاین باران که دمادم می بارد
و نمی خواهد دمی بیاساید!
بی تو... من حیرانم ..!
چقدر سال 1393 سال فراز و نشیبی بود!
در تمام سالهای زندگیم هیچ سالی اینگونه پر از غصه ... پر از درد ... پر از مرگ نبود سالی که آقا جونم پر کشید و در کنار تمام این رنج ها، اتفاقهایی روی داد که کمی از درد قلبم رو تسکین داد و یکی از آن حادثه ها چاپ اشعار و دلنوشته هام بود.. دلنوشته هایی که سالها بود در دفترم جا خوش کرده بود ..دوستی به من گفت:" تا نوشته ای چاپ نشه نمیشه بهش گفت اثر " . همین من رو ترغیب کرد که نوشته هایم رو چاپ کنم..
هرچند خیلی از نوشته ها و شعرهایم بعداز تولدشون، در صفحه ام در سایت میانالی درج می شد و خیلی از دوستان عزیزم نوشته هایم را خونده و من رو مورد لطف خودشون قرار دادند ...

با نوشتن این مطلب فقط خواستم خوشحالی خودم رو عنوان کرده و روح پدرم که کنارم نیست اما میدونم خوشحاله، همونطور که بعداز چاپ رمانم شاد و راضی بود رو شاد کنم و از داداش گلم مهدی یعقوبی که طراح جلد کتابم بود تشکر کنم .. خیلی زحمت کشیدی داداش گلم ...

« از تمام دوستای عزیز میانالیم تشکر و قدردانی کرده و دوباره تکرار می کنم از عضویتم در این سایت و داشتن دوستان عزیز میانالی به خود می بالم و برای همگی شادی و سلامت آرزومندم.... »

از آن لحظه که حس کردم قسمت دیگرانی ، حیرانم ...
حیران ِکوچه باغی که در سنگهای آن لبخند تو را نقش زدم
و تو با دیگران در آن قدم می گذاری ، بی آنکه مرا به یاد آوری.
حیران ِ روزگاری که نمی دانم مرا به کجا می کشاند.
حیران ِعشقی که در ریشه خشکید .
بی تو... من حیرانم!

" برای دریافت کتاب و اطلاعات بیشتر به لینک های ذیل مراجعه نمایید:
http://www.iiketab.com/viewbookinfo.aspx?16374
و
http://www.shereno.com/book-955.html