شب آرزوها ، چه آرزویی میکنی

 

 خیلی وقته سراغ دست نوشته هام نرفتم و توی این مدت،

 خاک دفترچه ام رو کنار زده و خاطرات قبل رو ورق می زدم ..!

دلم نمیخواست بنویسم ... نه از خودم ... نه از تو..!

روزها در حال گذره ... بدون تو  وتنها با یاد تو ..!

نوشتن هم جرات می خواد..!

چرا؟

چون چیزی که توی ذهن ات می گذره و نمیخوای باورش کنی، وقتی روی ورق نشست دیگه آروم میشه و همیشه مقابل چشمات خودنمایی میکنه...

از اینطور نوشتن بیزارم ..!

دلم میخواست درباره دوست داشتن و عشق  و زندگی قلم بزنم ..!

دلم میخواست نوشته هام مثل رنگ آسمون با خودکار آبی باشه .. نه با مشکی..!

دلم میخواست احساسم رو با نوشتن، اسیر دفتر شعرهام کنم ..!

دلم میخواست خدا صدام رو بشنوه..!

 

دلم یه بغل خدا میخواد ..!

 

دنبال بهانه می گشتم ..!

امشب شد بهانه من ..!

امشب  شبی ِ که میتونم  دوباره با حس ام آشتی کنم ..!

امشب شبی ِ که میتونم  هرچی دلم خواست برات آرزو کنم ..!

برای خودم آرزو کنم ..!

 

یه مدت که زانو به بغل گرفتم و

به گره های بزرگی که توی سرنوشتم خورده خیره شدم ..!

می دونم که، کسی غیر از خودم توان باز کردنشون رو نداره ..!

 

امشب شبی ِ که دلم برای بازکردنشون، جرات میخواد ..!

امشب شبی ِ که میخوام آسمون رو تو چشمهام به بند بکشم و

رقص ماه رو تو لرزش اشکهام قاب بگیرم..!

چشمهام رو ببندم و نوشته هام رو با خدا زمزمه کنم ..!

امشب میخوام توی قلبم یه مهمونی بگیرم و خدا رو دعوت کنم ..!

نمیدونی چقدر میخوام تو هم بودی و باهم از آروزهامون می نوشتیم ..!

نیازمون به خدا و توجه اش رو فریاد می زدیم..!

امشب شب آرزوهاست ! ( لیلة الرغائب )

شب آرزوی من ...

شب آرزوی تو ...

شب آرزوی تمام کسایی که اسیر دل اند ...

امشب شب ماست ..!

خدا توی مهمونی ماست ...

فرشته ها همه نگاهشون به دلهای ماست ...

پس آرزو کنیم ...

 

معبودمن،

میدونم که دوستم داری و همیشه داشتی حتی لحظاتی که احساس تنهایی می کنم، کمکم کن این همیشه یادم بمونه ...

میدونم خیلی وقتها خودم رو فراموش میکنم، یاریم کن تا خاطرم بمونه کی بودم و چی هستم و چی میخوام باشم...

میدونم غرورم باعث خودخواهیم شده، کمک کن همیشه خودم باشم و گرفتار کبر نشم ...

 

معبود من،

خیلی قشنگه که ببینی یکی داره به حرفات گوش میکنه و

حرفات رو باور داره و

به دعاهات ایمان داره ..!

با دل گرفته دارم نگاهت میکنم ،

صدات میکنم ..!

دستای یخ زده ام رو به طرفت گرفتم و

آرزو دارم :

صدام دلم رو بشنوی ...

دستم را با گرمای عنایتت گرم کنی ...

هیچ وقت هیچ وقت رهام نکنی ...

 

ودر آخر دوستای عزیزم ...

توی این مهمونی دل:

آرزو دارم:

 

  هیچ یک از آرزوهاتون آرزو نمونه.... شما هم برای آرزوهای من آرزو کنید ..

 

  نوشته: مریم.یعقوبی