مَن اینکه میگویند دوری و دوستی را نمیفهمم
مگر میشود نباشی
حالم را نپرسی...
شب ها قبل خواب شب بخیر نگویی ...
مگر میشود در اوجِ غُصه هایم
از تنهایی بپوسم و
تو دور باشی و ادعایِ دوستی کنی؟
زندگی که حدّ واسط ندارد جانم
یا صفر باش یا صد...
زندگی فوتبال نیست
که راحت بنشینی روی نیمکت ذخیره ها و هرزمان که احساس کردی اماده ای،بیایی برای بازی...
تو برای من یا هستی یا نیستی!!
من این خُزعبلات عامیانه را که مدام وِرد زبان هاست باور ندارم
من چیزی را میپذیرم که میبینم...
حالا که نیستی پس این
دوستی که مدام سنگش را به سینه میزنی به چه درد میخورد؟!...
رسم رفاقت این نیست جانِ من...
یا دور باش و هفت پشت غریبه
یا نزدیک و از من به من آشناتر ...
من طرز رفتار با ادم های حد واسط را نابلدم...
چون عمیقاً معتقدم دوست داشتن "میانه" ندارد..