|
تورک قیزی
(
![]()
آلبوم:
تصاویر پروفایل
![]()
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
1637 بازدید امروز: 1629
توضیحات:
تو هَمانی که دلم میخواهد شصت سالگیهایم را کنارش بگذرانم...
هفتاد سالگی... هَمان روزهایی که کیسههای کوچک و بزرگ قرصهایم هشدارِ کهولت سِن را میدهد... هَمانی که دلم میخواهد در حالی که پایِ رادیو نشسته است و مُدام با پیچ رادیو وَر میرود و مَرا به مرزِ سرسام میرساند صِدایم بزند و بخواهد برایش چای بیاورم... تو هَمانی که میخواهم سالها بعد دُرست زمانی که نوههایمان دورِمان را گرفتند و مُدام از عاشقیهایمان میپرسند از سوالهایشان طَفره بروم و نگاهَش کنم و دِلم ضعف برود برایش... هَمان یک نفری هستی که دلم میخواهد پنجاه سالِ بعد برایش پیراهنی با گلهای ریزِ آبی بپوشم و تا میتوانم دلبری کنم... هَمان درمانی که در آغوشش کمردرد و پادرد و بالا و پایین شدنِ فشارِخون را به فراموشی بسپارم... هَمان هَمدمی که میخواهَم سَرم را روی شانهاش بگذارم و آهنگ گوش دهم... تو دقیقاً هَمان یکنفری هستی که دلم میخواهد پا به پایش پیر شوم... تو هَمان یاری هستی که شَهریار میگوید بدونِ وجودش شهر ارزشِ دیدن را هم ندارد...
درج شده در تاریخ ۹۷/۰۵/۲۷ ساعت 13:49
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|
به علت هزینه های بالا ممکن است سایت از دسترس خارج شود.
لطفا ما را در اینستاگرام دنبال کنید.
مهدی گودرزی 313: دقیقاااا
محراب عبوسی:
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبی ِ دلبندش را
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را...
مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرآیندش را
قلب ِ من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را :
«منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را »
سوال هایم از تو تمامی ندارد. با تو که هستم کودک می شوم. مدام چرا و چگونه می بافم و در انتظار حرکت لب های دست نیافتنی ات تنها نگاه می کنم. با تو که هستم مدام برق چشمانم را با دو دست مضطربم می پوشانم تا مردمکِ کنجکاوِ نگاه های بی حادثه، خبرچینِ حادثه عاطفه ام نباشند. تو که می دانی این ستاره بی مکان نیست که آبروریز من شده!
من به نگاه عاشقانه تو دلخوشم و لبخند سخاوتت
زیباست
حامد رستمی کیا: معنی واقعی قوشا قاریه سیز در این تصویر زیباست
از انتهای افقهای دور و نزدیک..
انگار جایی نوشته بود که اینها باید در یک مدار باشند..
یک روزی .. یک جایی است که باید، با هم برخورد کنند
آنوقت میشوند همدم، میشوند دوست، میشوند رفیق..
اصلا میشوند هم شکل مهرشان آکنده از همه.
حرفهایشان میشود آرامش
خنده هایشان، کلامشان مینشیند روی طاقچه دلتان..
نباشند دلتنگشان میشوی.. هی همدیگر را مرور میکنند..
ازهم خاطره می سازند. مدام گوش بزنگ کلمات و ایده ها هستند..
و یادمان باشد.. حضور هیچکس اتفاقی نیست در لحظه هایمان