عاشق نخواهم شد دگر..

عاشق نخواهم شد دگر؛ داغش نخواهم بر جگر

عاشق شدن در این جهان لبخند نالان است اگر

زین پس دراین افسانه من،عاشق نخواهم بودوبس

زیبایی این عاشقی در هجر یاران است اگر

تنهاییم بس بهتر از آغوش یار دل رباست

کز بعدهجرش دیده ام مغروق باران است اگر

تنها شدن قلب مرا تا عرش بالا می برد

بر روی قلب عاشقان معشوقه تازان است اگر

تنها و شاد و سر خوشم از ماهرویان بی خبر

بر حال زار عاشقان، اندوه تاوان است اگر

دل را کنم کانون و هی گردم به گردش چون قمر

ماهم برای این زمین؛ خورشید تابان است اگر

باران احساس بر دل تنها نخواهد کرد اثر

در افت و خیز عاشقان قلبم چو دالان است اگر

عاشق شدن زین پس دگر بیهوده است و بی ثمر

داغ دل تنگ تورا این اشک اذعان است اگر

A