لطفا جاوا اسکریپت را فعال نمایید
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمندمعنی کور شدن را گره ها می فهمند
سخت بالا بروی، ساده بیایی پایینقصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدنچشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند
آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردامردم از خواندن این تذکره ها می فهمند
نه نفهمید کسی منزلت شمس مراقرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند